پارت یک
چند سال از اون اتفاق میگذره (بچها مشکلی نداریت بجایه ا/ت بنویسم مهیا اگه مشکلی دارید بگید تو کامنتا تو پارت بعد درستش میکنم چون مینویسم ا/ت طول میکشه راستی اسم خودمم مهیا نیست فکر نکنید اسم خودمو گزاشتم خب بریم ادامه)الان مهیا و هیونجین رفیق فاب هم بودن مهیا دیبو کرده بود و الان جزو پر طرفدار تریم و مشهور ترین ایدلاست اسم گروهشم مون رده به معنی ماه قرمز ( ببخشید انگلیسیم ریدست)اعضایه گروهش نینا یه دختر لوس و چندش،هانا مهیا فقط تو گروه بیشتر همه با هانا راحته یه دختره منحرف و پایه ویژگی هاناست،میا یه دختر درونگرا و مهربون و لیدر گروهشون
از دید مهیا
امروز قرار بود با هیونجین اوپا و فیلیکس اوپا و هانا بریم شهربازی البته بازم باید خودمونو بپوشانیم از این کار متنفرم قرار بود ساعت 6 بریم الان ساعت چهاره پا شدم به دوش سی مینی گرفتم اومدم بیرون موهام و خشک کردم داشتم فکر میکردم که لباس چی بپوشم که یهو هانا یه الاغ بدون در زدن اومد داخل گفتمش
+ بالا بلد نیستی در بزنی(هانا رو با ! نشون میدم )
! مهیا الان اینو ول کن بگو چی شده
+ هان هم چه گوهی خوردی
! اهم نینا فهمیده که با اوپا هیون و اوپا لیکسی بریم شهربازی بعد داره خودشو کشت که منم میام میخوام بیام پیش اوپاهام منم چون اعصاب نداشتم گفتمش باشه بیا فقط ولم کن
+ وای هانا ریدی نمیدونی اوپا هیون و اوپا لیکسی از نینا متنفرن مخصوصا اوپا هیون
! خب دیگه کاریه که شده اومدم بهت خبر بدم بایییییی
+ هعییی خدا من چکار کنم با این الاغ
+ بزار ببینم لباس چی بپوشم آهان این خوبه ( عکسشو میذارم)
ویو ساعت 5:55 دقیقه اوپا هیون و لیکسی دم در منتظر بودن من و هانا دوییدیمو سوار شدیم
مکالمشون
+چطوری اوپایه جذاب بکن دوباره میخوای دخترا رو با استایلات بکشی😔💔😂
_ هعی دختر کوچولو هر وقت تو پسرا رو با استایل هایه هات و جذابت زنده نگه داشتی منم دختر کشی نمیکنم🌝😂
همون موقع فیلیکس گفت
:٫ یاااا از منم تعریف کنید خجالت بکشید انگار دوست پسر دوست دخترید با این حرف فیلیکس همه پاره شدیم از خنده به جز فیلیکس که داشت از حسودی و عصبانیت می ترکید
همون موقع اوپا هیون گفت
_ خب حرکت کنیم
+ نه اوپا هنوز یکی مونده
_ وی ما که قرار بود چهارتایی تنها بریم
+ از هانا بپرس
_ هانا چی شده
! اهم اوپا حقیقتش رو بخوای نینا فهمید که میخوایمم با شما بیاییم شهر بازی بعد شروع کرد به داد و بیداد که منم میخوام بیام پیش اوپاهام منم اعصاب نداشتم گفتمش باشه بیا فقط ولم کن حالا اونم میاد
اوپا هیون و لیکسی باهم داد زدن گفتن هانا نههههه
که همون موقع
امید وارم خوشتون اومده باشه
از دید مهیا
امروز قرار بود با هیونجین اوپا و فیلیکس اوپا و هانا بریم شهربازی البته بازم باید خودمونو بپوشانیم از این کار متنفرم قرار بود ساعت 6 بریم الان ساعت چهاره پا شدم به دوش سی مینی گرفتم اومدم بیرون موهام و خشک کردم داشتم فکر میکردم که لباس چی بپوشم که یهو هانا یه الاغ بدون در زدن اومد داخل گفتمش
+ بالا بلد نیستی در بزنی(هانا رو با ! نشون میدم )
! مهیا الان اینو ول کن بگو چی شده
+ هان هم چه گوهی خوردی
! اهم نینا فهمیده که با اوپا هیون و اوپا لیکسی بریم شهربازی بعد داره خودشو کشت که منم میام میخوام بیام پیش اوپاهام منم چون اعصاب نداشتم گفتمش باشه بیا فقط ولم کن
+ وای هانا ریدی نمیدونی اوپا هیون و اوپا لیکسی از نینا متنفرن مخصوصا اوپا هیون
! خب دیگه کاریه که شده اومدم بهت خبر بدم بایییییی
+ هعییی خدا من چکار کنم با این الاغ
+ بزار ببینم لباس چی بپوشم آهان این خوبه ( عکسشو میذارم)
ویو ساعت 5:55 دقیقه اوپا هیون و لیکسی دم در منتظر بودن من و هانا دوییدیمو سوار شدیم
مکالمشون
+چطوری اوپایه جذاب بکن دوباره میخوای دخترا رو با استایلات بکشی😔💔😂
_ هعی دختر کوچولو هر وقت تو پسرا رو با استایل هایه هات و جذابت زنده نگه داشتی منم دختر کشی نمیکنم🌝😂
همون موقع فیلیکس گفت
:٫ یاااا از منم تعریف کنید خجالت بکشید انگار دوست پسر دوست دخترید با این حرف فیلیکس همه پاره شدیم از خنده به جز فیلیکس که داشت از حسودی و عصبانیت می ترکید
همون موقع اوپا هیون گفت
_ خب حرکت کنیم
+ نه اوپا هنوز یکی مونده
_ وی ما که قرار بود چهارتایی تنها بریم
+ از هانا بپرس
_ هانا چی شده
! اهم اوپا حقیقتش رو بخوای نینا فهمید که میخوایمم با شما بیاییم شهر بازی بعد شروع کرد به داد و بیداد که منم میخوام بیام پیش اوپاهام منم اعصاب نداشتم گفتمش باشه بیا فقط ولم کن حالا اونم میاد
اوپا هیون و لیکسی باهم داد زدن گفتن هانا نههههه
که همون موقع
امید وارم خوشتون اومده باشه
۴.۲k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.