عشق ویرانگر پارت۱۳
ویو تهیونگ
ات اصلا حالش خوب نبود رفتم جلو خواستم برشدارم که افتاد سریع رفتم بغلش کردم و بهشون گفتم با احترام برای باباش مراسم بگیرن بردنش تو اتاق و به جیهوپ زنگ زدم جیهوپ دکتر مورد اعتماد و دوستم بود اومد معاینش کرد
جیهوپ:حمله آسمش بوده یهتره دیگه همچین چیزی پیش نیاد
_بله اقای دکتر مفهوم بود
جیهوپ: آفرین پسر خوب
لبخندی زدم و جیهوپ بدرقه کردم رفتم روی تخت نشستم و بهش نگاه میکردم که بعد ده مین بهوش اومد بلند شد نشست تو هنگ بود وقتی یادش وامد زد زیر گریه
بردنش؟
_اره
دوباره خوابید و سرشو برد زیر پتو براش خوب نبود پتو کشیدم و اروم سرشو اوردم بیرون گریه میکرد دوباره پتو کشید و هوفی کشیدم و دوباره پتو کشیدم که بلند شد و داد زد
چرا اینجوری میکنی الان مثلا میخواس بگی زنده موندن من برات مهمه الان میخوای احساس همدردی کنی بعد بگی فقط بخاطر زمنی نخوردن ها
_ارع بخاطر زمین خوردن به خاطر دشمنامه پس فکر خودشکی و این بچه بازی ها به سر نزنه
هه واقعا فکر کردی به خاطر تو از زندگیم میگذرم نه اقای محترم
بدون توجه رفتم حموم میدونستم حالش خوب نیست پس بیخیال شدم خیلی دختر پرویی چرا باید اینجوری با من برخورد کنه از حرفاش خیلی عصبی شدم فکر کنم هنوز نمیدونه اینجا کجاست اگه به خاطر باباش که بهش قول دادم نتونستم بهش عمل کنم نبود و اینجوری باهام حرف میزد قطعا حالیش میکردم خودش باهام نساخت احساس میکنم قصیر خودمه اره اگه از اول بهش میفهموندم اینجا کجاست هیچ وقت اینجوری باهام برخورد میکرد چشامو بستم و بهم فشار دادم اومدم بیرون دیدم گوشه تخت نشسته بی توجه بهش رفتم بیرون و تو اتاق کنارخوابیدم
ويوات
پسره عوضی واقعا فکر کرده با بی توجه من بهش میگم آقا چرا بهم بی توجه هی میکنی توروخدا نکننننن هوففف دوروز از اون ماجرا میگذره و اون خیلی سرد و غیر منطقی باهام حرف میزنه واقعا فکر کرده برام مهمه برای من فقط و فقط این مهمه که از این جهنم ببیام بیرون چرا نمیشه چرا اومدم تو سالن و ایستاده بودم که در باز شد فکر کردم اون پسر اخمو هست نگاه کردم نه بر عکس اون پسر باحالس کوک تنها کسی که احساس میکنم تو این خونه میخنده رفتم پیشش تاچشمش بهم خورد شروع کرد
°سلام بر بانوی عمارت
اسلام ملکه من
°ملکه دختر من ازت بزرگترم خجالت نمیکشی باید به من بگی اعلیحضرت اوکی؟
چشم ملکه (خنده)
°دختر گوشات مشکل پیدا کرده
نخير البته شاید با این همه دادی که دوست اخمو تو میزنه احتمالا زد
زیر خنده چیه اخه راست میگم
__
شرط۱۶لایک
۳۰کامنت
به خاطر دیر گذاشتنم ببخشید نبودم ولی فکر کردم شرطای پارت قبل تو این چند روز رسیده باشه که هنوز نرسیده ولی اشکال نداره ❤️
ات اصلا حالش خوب نبود رفتم جلو خواستم برشدارم که افتاد سریع رفتم بغلش کردم و بهشون گفتم با احترام برای باباش مراسم بگیرن بردنش تو اتاق و به جیهوپ زنگ زدم جیهوپ دکتر مورد اعتماد و دوستم بود اومد معاینش کرد
جیهوپ:حمله آسمش بوده یهتره دیگه همچین چیزی پیش نیاد
_بله اقای دکتر مفهوم بود
جیهوپ: آفرین پسر خوب
لبخندی زدم و جیهوپ بدرقه کردم رفتم روی تخت نشستم و بهش نگاه میکردم که بعد ده مین بهوش اومد بلند شد نشست تو هنگ بود وقتی یادش وامد زد زیر گریه
بردنش؟
_اره
دوباره خوابید و سرشو برد زیر پتو براش خوب نبود پتو کشیدم و اروم سرشو اوردم بیرون گریه میکرد دوباره پتو کشید و هوفی کشیدم و دوباره پتو کشیدم که بلند شد و داد زد
چرا اینجوری میکنی الان مثلا میخواس بگی زنده موندن من برات مهمه الان میخوای احساس همدردی کنی بعد بگی فقط بخاطر زمنی نخوردن ها
_ارع بخاطر زمین خوردن به خاطر دشمنامه پس فکر خودشکی و این بچه بازی ها به سر نزنه
هه واقعا فکر کردی به خاطر تو از زندگیم میگذرم نه اقای محترم
بدون توجه رفتم حموم میدونستم حالش خوب نیست پس بیخیال شدم خیلی دختر پرویی چرا باید اینجوری با من برخورد کنه از حرفاش خیلی عصبی شدم فکر کنم هنوز نمیدونه اینجا کجاست اگه به خاطر باباش که بهش قول دادم نتونستم بهش عمل کنم نبود و اینجوری باهام حرف میزد قطعا حالیش میکردم خودش باهام نساخت احساس میکنم قصیر خودمه اره اگه از اول بهش میفهموندم اینجا کجاست هیچ وقت اینجوری باهام برخورد میکرد چشامو بستم و بهم فشار دادم اومدم بیرون دیدم گوشه تخت نشسته بی توجه بهش رفتم بیرون و تو اتاق کنارخوابیدم
ويوات
پسره عوضی واقعا فکر کرده با بی توجه من بهش میگم آقا چرا بهم بی توجه هی میکنی توروخدا نکننننن هوففف دوروز از اون ماجرا میگذره و اون خیلی سرد و غیر منطقی باهام حرف میزنه واقعا فکر کرده برام مهمه برای من فقط و فقط این مهمه که از این جهنم ببیام بیرون چرا نمیشه چرا اومدم تو سالن و ایستاده بودم که در باز شد فکر کردم اون پسر اخمو هست نگاه کردم نه بر عکس اون پسر باحالس کوک تنها کسی که احساس میکنم تو این خونه میخنده رفتم پیشش تاچشمش بهم خورد شروع کرد
°سلام بر بانوی عمارت
اسلام ملکه من
°ملکه دختر من ازت بزرگترم خجالت نمیکشی باید به من بگی اعلیحضرت اوکی؟
چشم ملکه (خنده)
°دختر گوشات مشکل پیدا کرده
نخير البته شاید با این همه دادی که دوست اخمو تو میزنه احتمالا زد
زیر خنده چیه اخه راست میگم
__
شرط۱۶لایک
۳۰کامنت
به خاطر دیر گذاشتنم ببخشید نبودم ولی فکر کردم شرطای پارت قبل تو این چند روز رسیده باشه که هنوز نرسیده ولی اشکال نداره ❤️
۷.۷k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.