سناریو « وقتی به یک پسر دیگه نگاه میکنی..» پارت 2
سناریو « وقتی به یک پسر دیگه نگاه میکنی..» پارت 2
هیونجین:« سرت توی لپ تاپ بود و اصلا متوجه نبودی هیونجین مدت زیادیه که داره بهت نگاه میکنه..داشتی سریال « وینچنزو» نگاه میکردی و بازیگر مورد اعلاقت داخل اون سریال بود..داشتی با ذوق به سریال نگاه میکردی..همینطور که داشتی سریال رو با ذوق فراوان نگاه میکردی ..هیونجین کلافه از رو مبل بلند شد و طرفت اومد ..لپ تاپ رو بست و از رو پات ورش داشت
خندت خشک شده بود..وقتی به خودت اومدی با پرخاش بهش پریدی..انگشتش رو رو لبت گذاشت و اون دست ازادش رو روی موهات بی حرکت گذاشت
«اروم باش ..»
سرت رو عقب برد
«همین الان هم بخاطر کارات سر درد گرفتم..بد ترش نکن»..
-----------
فلیکس:« رفته بودی کمپانی که به فلیکس سر بزنی روی یکی از صندلی های اتاق تمرین نشسته بودی و داشتی به دنس اعضا نگاه میکردی ..توی حال خودت بودی که یهو بطری ابی سمت صورتت اومد..نگاهی به صاحب دست کردی و پسر جوونی رو دیدی که داشت با لبخند خیلی محوی نگاهت میکرد
«ف..فکر کنم ..ت..تشن..تشنتون بود..»
خنده ایی کردی و بطری اب رو از دستش گرفتی
اون بلا فاصله از پیشت رفت..ولی میتونستی نگاهای عصبی فلیکس در حین رقص رو روی خودت حس کنی»..
----------
جونگین:« یک ماه بهش مرخصی داده بودن ..باهم به یک سفر چند روز رفته بودین به یکی از رستوران های گرون قیمتی رفته بودین تا باهم خلوت کنین و شامی بخورین...یکی از دوست هات که خیلی وقت بود هم دیگه رو ندیده بودین رو داخل همون رستوران دیدی..به طرفت اومد و صدات زد..از ذوق بغلش کردی و اون لحظه بود که جونگین کفرش در اومد و تو رو از بغل دوستت در اورد..در ظاهر با دوستت خوب بود ولی وقتی ازشون عذر خواهی کردی تا به سرویس بری جونگین به طرف دوستت بر گشت و با لحن عصبی اما اروم لب زد
«بهتر دیگه حتی اسمش رو هم به زبونت نیاری..اون موقعست که زبونت رو از حلقت میکشم بیرون»..
----------
سونگمین:« سونگمین میخواست موهاش رو کوتاه کنه تو هم باهاش رفته بودی ..اون روی صندلی بود و مشغول مو کوتاه کردن بود تو هم داشتی با خنده نگاهش میکردی..بعد از چند دقیقه که کار سونگمین تموم شد ..ارایشگره به طرف تو چرخید و با خنده شروع به صحبت با تو کرد..درمورد این حرف میزد که چه مدل موهایی به تو میاد و چون فیس جذابی که داری توجه همه رو به خودت جلب میکنی
بعد از اینکه کارتون تموم شد ..و به طرف ماشین رفتین ..سونگمین کلافه پوفی کشید و به تو رو کرد اما حرفی نزد..تو خودت متوجه شده بودی که عصبی شد پس دستت رو روی دستش که روی دنده بود گذاشتی
«اینو بدون که من همیشه ماله توعم..و این واقعیت رو هیچی انکار نمیکنه»..
"هانورا"
هیونجین:« سرت توی لپ تاپ بود و اصلا متوجه نبودی هیونجین مدت زیادیه که داره بهت نگاه میکنه..داشتی سریال « وینچنزو» نگاه میکردی و بازیگر مورد اعلاقت داخل اون سریال بود..داشتی با ذوق به سریال نگاه میکردی..همینطور که داشتی سریال رو با ذوق فراوان نگاه میکردی ..هیونجین کلافه از رو مبل بلند شد و طرفت اومد ..لپ تاپ رو بست و از رو پات ورش داشت
خندت خشک شده بود..وقتی به خودت اومدی با پرخاش بهش پریدی..انگشتش رو رو لبت گذاشت و اون دست ازادش رو روی موهات بی حرکت گذاشت
«اروم باش ..»
سرت رو عقب برد
«همین الان هم بخاطر کارات سر درد گرفتم..بد ترش نکن»..
-----------
فلیکس:« رفته بودی کمپانی که به فلیکس سر بزنی روی یکی از صندلی های اتاق تمرین نشسته بودی و داشتی به دنس اعضا نگاه میکردی ..توی حال خودت بودی که یهو بطری ابی سمت صورتت اومد..نگاهی به صاحب دست کردی و پسر جوونی رو دیدی که داشت با لبخند خیلی محوی نگاهت میکرد
«ف..فکر کنم ..ت..تشن..تشنتون بود..»
خنده ایی کردی و بطری اب رو از دستش گرفتی
اون بلا فاصله از پیشت رفت..ولی میتونستی نگاهای عصبی فلیکس در حین رقص رو روی خودت حس کنی»..
----------
جونگین:« یک ماه بهش مرخصی داده بودن ..باهم به یک سفر چند روز رفته بودین به یکی از رستوران های گرون قیمتی رفته بودین تا باهم خلوت کنین و شامی بخورین...یکی از دوست هات که خیلی وقت بود هم دیگه رو ندیده بودین رو داخل همون رستوران دیدی..به طرفت اومد و صدات زد..از ذوق بغلش کردی و اون لحظه بود که جونگین کفرش در اومد و تو رو از بغل دوستت در اورد..در ظاهر با دوستت خوب بود ولی وقتی ازشون عذر خواهی کردی تا به سرویس بری جونگین به طرف دوستت بر گشت و با لحن عصبی اما اروم لب زد
«بهتر دیگه حتی اسمش رو هم به زبونت نیاری..اون موقعست که زبونت رو از حلقت میکشم بیرون»..
----------
سونگمین:« سونگمین میخواست موهاش رو کوتاه کنه تو هم باهاش رفته بودی ..اون روی صندلی بود و مشغول مو کوتاه کردن بود تو هم داشتی با خنده نگاهش میکردی..بعد از چند دقیقه که کار سونگمین تموم شد ..ارایشگره به طرف تو چرخید و با خنده شروع به صحبت با تو کرد..درمورد این حرف میزد که چه مدل موهایی به تو میاد و چون فیس جذابی که داری توجه همه رو به خودت جلب میکنی
بعد از اینکه کارتون تموم شد ..و به طرف ماشین رفتین ..سونگمین کلافه پوفی کشید و به تو رو کرد اما حرفی نزد..تو خودت متوجه شده بودی که عصبی شد پس دستت رو روی دستش که روی دنده بود گذاشتی
«اینو بدون که من همیشه ماله توعم..و این واقعیت رو هیچی انکار نمیکنه»..
"هانورا"
۲۱.۵k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.