فرشته من. part 32
ا.ت اومد سمتمو لبمو بوسید.
ا.ت:امیدوارم بهت خوش بگذره عزیزم
کوک:مرسی عشقم مواظب خودت باش تا من بیام
ا.ت: اهوم😊
کوک:😊
فلشبک به خونه بابای کوک
کوک:سلام بابا
پ.ک:سلام پسرم بیا داخل
رفتیم داخل داشتیم با هم چای میخوردیم که یهو سر و کله سول از تو یه اتاق پیدا شد
کوک:بابا این هر.زه اینجا چ غلطی میکنه
پ.ک:کوک بی ادب نباش عروس عزیزم بیا اینجا کنار کوک بشین
کوک:چی عروس بابا داری چیکار میکنی؟
پ.ک:چته مگه روح دیدی پسر خودتو جم کن قرارع با سول ازدواج کنی
کوک:چی بابا من خودم زن دارم مگه خودت نگفتی عب نداره با ا.ت ازدواج کنم؟
پ.ک:اره گفتم ولی اینو نگفتم که میتونی با سول ازدواج نکنی
کوک:بابا من عمرا با سول ازدواج نمیکنم من خودم زن دارم من سولو دوس ندارم درک کن
پ.ک:برام مهم نیس که دوسش داری یا نه باند منو پدرش باید از طریق شما دوتا به هم نزدیک بشن تا قدرتمون بیشتر شه
کوک:بابا تو واسه قدرت داری اینکارارو میکنی تو که بزرگترین باند رو داری اصا میدونی چیه دیگه من نمیخوام این شغلو داشته باشم
پ.ک:پ میخوای چ غلطی کنی که شکمتو پر کنی
کوک:شما که هیچوقت به فکرم نبودین این یه بارم روش اصا مگه براتون مهمه بعدشم خودم یه شغل خوب سراغ دارم
پ.ک:چ شغلی
کوک:میرم ایدل میشم
پ.ک:ایدلللللللل؟نهههه اصلا
کوک:من دیگه بزرگ شدمو زن و خونه زندگی دارم دیگع کسی به اسم جونگکوک نشناس منم دیگه جوری زندگی میکنم انگار هیچوقت پدر نداشتم در ضمن با سول هم ازدواج نمیکنم .
از خونه اون مرتیکه خارج شدمو برگشتم خونه خودم.
اومدم دیدم ا.ت نشسته روی مبلو هیچ کاری نمیکنه
کوک:سلام عزیزم چرا نخوابیدی؟
ا.ت:.......
رفتم نزدیک تر که...
ا.ت:امیدوارم بهت خوش بگذره عزیزم
کوک:مرسی عشقم مواظب خودت باش تا من بیام
ا.ت: اهوم😊
کوک:😊
فلشبک به خونه بابای کوک
کوک:سلام بابا
پ.ک:سلام پسرم بیا داخل
رفتیم داخل داشتیم با هم چای میخوردیم که یهو سر و کله سول از تو یه اتاق پیدا شد
کوک:بابا این هر.زه اینجا چ غلطی میکنه
پ.ک:کوک بی ادب نباش عروس عزیزم بیا اینجا کنار کوک بشین
کوک:چی عروس بابا داری چیکار میکنی؟
پ.ک:چته مگه روح دیدی پسر خودتو جم کن قرارع با سول ازدواج کنی
کوک:چی بابا من خودم زن دارم مگه خودت نگفتی عب نداره با ا.ت ازدواج کنم؟
پ.ک:اره گفتم ولی اینو نگفتم که میتونی با سول ازدواج نکنی
کوک:بابا من عمرا با سول ازدواج نمیکنم من خودم زن دارم من سولو دوس ندارم درک کن
پ.ک:برام مهم نیس که دوسش داری یا نه باند منو پدرش باید از طریق شما دوتا به هم نزدیک بشن تا قدرتمون بیشتر شه
کوک:بابا تو واسه قدرت داری اینکارارو میکنی تو که بزرگترین باند رو داری اصا میدونی چیه دیگه من نمیخوام این شغلو داشته باشم
پ.ک:پ میخوای چ غلطی کنی که شکمتو پر کنی
کوک:شما که هیچوقت به فکرم نبودین این یه بارم روش اصا مگه براتون مهمه بعدشم خودم یه شغل خوب سراغ دارم
پ.ک:چ شغلی
کوک:میرم ایدل میشم
پ.ک:ایدلللللللل؟نهههه اصلا
کوک:من دیگه بزرگ شدمو زن و خونه زندگی دارم دیگع کسی به اسم جونگکوک نشناس منم دیگه جوری زندگی میکنم انگار هیچوقت پدر نداشتم در ضمن با سول هم ازدواج نمیکنم .
از خونه اون مرتیکه خارج شدمو برگشتم خونه خودم.
اومدم دیدم ا.ت نشسته روی مبلو هیچ کاری نمیکنه
کوک:سلام عزیزم چرا نخوابیدی؟
ا.ت:.......
رفتم نزدیک تر که...
۷.۶k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.