p۲
نه نه ولم کن تهیونگ 🤣🤣🤣🤣🤣از قلقلک دادن دست کشید تهیونگ:همینو میخواستی من:چیه خوب منم تو این خونه آدمم حوصلم سر میره خودت میدونی حوصلم سر بره ازیت میکنم تهیونگ:داداشی باید کاراشو انجام بده من:چقدر کار آخه آجی هم حوصلش سر میره تهیونگ:ای جان گونمو بوسید فردا یسر بیا اداره من:بیام تهیونگ:آره حوصلتم سر نمیره من:باشه خوابیدیم فردا صبح شد یه لباس خوب پوشیدم رفتم اداره پیش تهیونگ چه جایه باحالی بود کلی زندانی مجرم قاتل دزد هرچی بود اینجا بود رفتم داخل یکم قدم زدم تا تهیونگ بیاد خواستم برگردم که یهو خوردم به بدن یکی ولی نگاش کردم قد بلند خوشتیپ قلبم ضربانش رفت بالا به خودم اومدم که یهو چسبوندم به دیوار پسره:تو کی هستی من:م م من پسره:اومدی سرک بکشی نکنه دزدی قاتلی چیزی هستی همون موقع یدونه زدم به اونجاش پخش زمین شد پسره:اوخخخ وحشی همون موقع تهیونگ اومد تهیونگ:هانا جونگ کوک من:داداشی کوک:این وحشی آبجی توعه تهیونگ:چیه مگه چیکار کرده من:اون خودش وحشی تره من داشتم قدم میزدم که این یهو اومد منو چسبوند به دیوار کوک:من از کجا میدونستم تو خواهر تهیونگه من:ایشش حالا دیگه بدون کوک:زشت عصبی شدم من:چه زری زدی یهو حولش دادم یقشو گرفتم کوبیدم به دیوار من:مرتیکههههه به من میگی زشت بیشور یه چک محکم بهش زدم پهن زمینش کردم موهاشو گرفتم من:عذر خواهی کن تهیونگ:هی هی دعوا نکنید منو ازش جدا کرد من:رفیق خوبم رفیق خوبم که میگفتی این بود این که یزره شعور نداره کوک:تا شعور نداری یا من تهیونگ رفت گوشه جونگ کوک رو گرفت تهیونگ:خواهر من به این خوشگلی کجاش زشته عنتررر هردوتون از هم عذرخواهی میکنید کوک:عمرا من:اصلا کوک:اول اون باید عذرخواهی کنه من:عه عه چه رویی داره تو هم بهم گفتی زشت هم منو مثل این وحشیا کوبیدی تو دیوار منم حق داشتم بزنمت
۱۷.۰k
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.