part 25
part 25
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
مامان مریم:عزیزم بیا ناهار. میز رو چیدم نیای سرد میشه
نفس راحتی از اینکه به چیزی شک نکرده کشیدم و گفتم:باشه مامان قشنگم تو برو منم میام.
مامان مریم:باشه پس من میرم غذا بکشم
بعد رفتن مامانم پاسپورتارو ته کمدم لابه لای وسایل قایم کردم تا کسی اگه درشو باز کرد پیداش نکنه.
تینا
ساعت ۱ ظهر
گوشیمو چک کردم که دیدم نیما بهم پیام داده.چجوری روش شده پسره ی بیشعور.براش نوشتم دیگه بهم پیام نده که همون لحظه گفت وقتی با اون دختر بودم فهمیدم واقعا عاشقت شدم یه فرصت بده خودمو بهت ثابت کنم.با خودم گفتم شاید واقعا راست بگه بهتره برم ببینمش تا بفهمم حرف حسابش چیه
پیام تینا: باشه کی همو ببینیم؟
همون لحظه جواب داد
جواب پیام نیما: فردا شب خونه یکی از دوستام پارتی هست. پایه ای با هم بریم
تینا: باشه
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
مامان مریم:عزیزم بیا ناهار. میز رو چیدم نیای سرد میشه
نفس راحتی از اینکه به چیزی شک نکرده کشیدم و گفتم:باشه مامان قشنگم تو برو منم میام.
مامان مریم:باشه پس من میرم غذا بکشم
بعد رفتن مامانم پاسپورتارو ته کمدم لابه لای وسایل قایم کردم تا کسی اگه درشو باز کرد پیداش نکنه.
تینا
ساعت ۱ ظهر
گوشیمو چک کردم که دیدم نیما بهم پیام داده.چجوری روش شده پسره ی بیشعور.براش نوشتم دیگه بهم پیام نده که همون لحظه گفت وقتی با اون دختر بودم فهمیدم واقعا عاشقت شدم یه فرصت بده خودمو بهت ثابت کنم.با خودم گفتم شاید واقعا راست بگه بهتره برم ببینمش تا بفهمم حرف حسابش چیه
پیام تینا: باشه کی همو ببینیم؟
همون لحظه جواب داد
جواب پیام نیما: فردا شب خونه یکی از دوستام پارتی هست. پایه ای با هم بریم
تینا: باشه
۲.۱k
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.