فیک: عـ شـ ق نـ ا تـ مـ ام/ UNFINISHED love
فیک: عـشـق نـا تـمـام/ UNFINISHED love
پـارت [11]
*پرش زمانی به ۵ ماه بعد*
سوجین*
عهه خوابم نمیبره ساعت ۳ صبحه من چیکار کنم دقیقا کاش میتونستم با یکی حرف بزنم ولی همه خوابن حتی فیلمی هم نیست که بشینم ببینم...کوک...آرههه...خدایا شکرت که کوک رو به من دادیییی عررر...کرم درون فعال شد واسه همین آروم رفتم آشپزخونه یه پارچ برداشتم توش یه عالمه یخ ریختم و آب سرد هم همینطور ۵ دیقه وایسادم تا آب کامل سرد بشه بعد آروم آروم رفتم اتاق کوک و طبق معمول نفس عمیقی کشیدم و آب رو ریختم روش
_عاااااااسنسحسنیحمسحی۸بحث۷قخوی کدوم آدم گوهیییی آب رو ریخت روومم
+عهه ساکت باش الان بیدار میشننن
_دو دیقه گوه نخوری نمیمیرییی عههه
_ سردهه*بغض*
+*از خنده داره جر میخوره*
_ خیلی آدم گوهی هستیی
+اوکی گریه نکن بیا بوست کنم*افسوس پارت⁶😔👍🏿*
_گمشووو
+*از لپش بوس کرد*
_چندشش
+چقد بی جنبه ای
_ببین ساعت چنده پاشدی آب یخ ریختی روم
+خوابم نمیبره خوو
_به من چهه
+بیا فیلم ببینیم
_نه
+لطفااا
.
.
.
+چرا عاشقانه باز کردی
_همینم برات زیاده
+آخه حداقل جنایی باز میکردی خو
_راضی نیستی نگا نکن
+کوکک
_چته
+گفتم که ببخشید
.
.
.
_خب بریم بخوابیم
+ساعت ۵ صحبه
_خب
+هیچی
سوجین*
از رو کاناپه پاشدم کنترل افتاده بود رو زمین پامو گذاشتم روش واسه همین از یقه کوک کمک گرفتم ولی باهم افتادیم رو زمین و کاملا تصادفی بوسیدمش و بعد یه مین که به خودم اوموم ازش جدا شدم*خیلی بد شد میدونم🥲💔*
+چی.....چی..زه من میرم ..اتاقم ..آ..ره
_*ساکت بود*
.
.
.
سوجین*
خوابم نبرده بود
این چه کار گوهی بود من کردم الان چطور برم پایین صبحونه بخورم آخه اه اصن خاک تو سرم نباید باهم فیلم میدیدیم...ولی اون لباش خیلی نرم بود و طعمش مثل توت فرنگی بود...کاش میتونستم دوباره....باز چم شدههه چرا دارم زر الکی میزنمم
م.س:کوک تو برو صداش کن بیاد صبحونش رو بخوره
_م...من؟
م.س:وا چیشد؟
_ ب..باشه...
.
.
.
_ الان در بزنم؟
_خب معلومه دیگه
_*در زدن*
+بیا تو
_بیا صبحونت رو بخور
+ال...الان میام
کوک*
وقتی جواب داد بدون هیچ حرفی رفتم پایین و به اتفاق دیروز فکر کردم اولین بوسم با سوجین بود؟*آخرین بوست هم با اونه داشم☻️👐🏿*چرا باید با خواهرم باشه آخه...ولی نباید هر وقت بهش فکر میکنم دلم بلرزه
.
.
.
چرا تو ناشناس شرکت نمیکنید؟🥲💗
یا چرا تو سروش عضو نمیشید؟🥲💗
پـارت [11]
*پرش زمانی به ۵ ماه بعد*
سوجین*
عهه خوابم نمیبره ساعت ۳ صبحه من چیکار کنم دقیقا کاش میتونستم با یکی حرف بزنم ولی همه خوابن حتی فیلمی هم نیست که بشینم ببینم...کوک...آرههه...خدایا شکرت که کوک رو به من دادیییی عررر...کرم درون فعال شد واسه همین آروم رفتم آشپزخونه یه پارچ برداشتم توش یه عالمه یخ ریختم و آب سرد هم همینطور ۵ دیقه وایسادم تا آب کامل سرد بشه بعد آروم آروم رفتم اتاق کوک و طبق معمول نفس عمیقی کشیدم و آب رو ریختم روش
_عاااااااسنسحسنیحمسحی۸بحث۷قخوی کدوم آدم گوهیییی آب رو ریخت روومم
+عهه ساکت باش الان بیدار میشننن
_دو دیقه گوه نخوری نمیمیرییی عههه
_ سردهه*بغض*
+*از خنده داره جر میخوره*
_ خیلی آدم گوهی هستیی
+اوکی گریه نکن بیا بوست کنم*افسوس پارت⁶😔👍🏿*
_گمشووو
+*از لپش بوس کرد*
_چندشش
+چقد بی جنبه ای
_ببین ساعت چنده پاشدی آب یخ ریختی روم
+خوابم نمیبره خوو
_به من چهه
+بیا فیلم ببینیم
_نه
+لطفااا
.
.
.
+چرا عاشقانه باز کردی
_همینم برات زیاده
+آخه حداقل جنایی باز میکردی خو
_راضی نیستی نگا نکن
+کوکک
_چته
+گفتم که ببخشید
.
.
.
_خب بریم بخوابیم
+ساعت ۵ صحبه
_خب
+هیچی
سوجین*
از رو کاناپه پاشدم کنترل افتاده بود رو زمین پامو گذاشتم روش واسه همین از یقه کوک کمک گرفتم ولی باهم افتادیم رو زمین و کاملا تصادفی بوسیدمش و بعد یه مین که به خودم اوموم ازش جدا شدم*خیلی بد شد میدونم🥲💔*
+چی.....چی..زه من میرم ..اتاقم ..آ..ره
_*ساکت بود*
.
.
.
سوجین*
خوابم نبرده بود
این چه کار گوهی بود من کردم الان چطور برم پایین صبحونه بخورم آخه اه اصن خاک تو سرم نباید باهم فیلم میدیدیم...ولی اون لباش خیلی نرم بود و طعمش مثل توت فرنگی بود...کاش میتونستم دوباره....باز چم شدههه چرا دارم زر الکی میزنمم
م.س:کوک تو برو صداش کن بیاد صبحونش رو بخوره
_م...من؟
م.س:وا چیشد؟
_ ب..باشه...
.
.
.
_ الان در بزنم؟
_خب معلومه دیگه
_*در زدن*
+بیا تو
_بیا صبحونت رو بخور
+ال...الان میام
کوک*
وقتی جواب داد بدون هیچ حرفی رفتم پایین و به اتفاق دیروز فکر کردم اولین بوسم با سوجین بود؟*آخرین بوست هم با اونه داشم☻️👐🏿*چرا باید با خواهرم باشه آخه...ولی نباید هر وقت بهش فکر میکنم دلم بلرزه
.
.
.
چرا تو ناشناس شرکت نمیکنید؟🥲💗
یا چرا تو سروش عضو نمیشید؟🥲💗
۸.۷k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.