پارت سیزدهم فیک اجبار

💜پارت سیزدهم💜


♒فیک اجبار♒


کوک:
آروم بلندش کردمو بردمش تو ماشین تاحالا انقدر معصوم ندیده بودمش کل راهو اشک میریخت این باعث میشد بیشتر عذاب وجدان بگیرم
+خوبی؟؟
×ن...نه
+نگران نباش همه چی درست میشه من پیشتم
.....................
خونه:
کوک:خانم نیامی یه قرص خواب اور بیارین اتاق من ممنون میشم...... بیا بریم داخل لونا...... خب بیا روتخت دراز بکش .... لونا نگران نباش اینجا خونه خودتو از این به بعد اینجا میمونی پس نگران نباش
لونا:کی.... چرا..... چراااااا اینکارو کرد... این ...این تنها یادگریم از پدرم بود... تنها چیزی که متعلق به من بود... تنها چیزی که از خانوادم داشتم....چراااااااااا اخه چراااااا(گریههههههههع)
کوک:هیشش اروم باش گریه نکن بگیر بخواب خودم همه چی رو حل میکنم نترس......بیا این قرص رو بخور ..بیا بخور
○○○○○○○○○○○○○○○○○
کوک:
دارم دیوونه میشم گریه هاش قلبمو اتیش میزنه همش تقصیر منه باید خونه رو از اون مردی که بهش فروختم پس بگیرم .....اگه لونا بفهمه که من اینکارو کردم قطعا دیگه نمیتونم پیش خودم نگهش دارم اون نباید بفهمه تازه داره رابطمون خوب میشه الان نباید هنه چی خراب شه......

#Milla
#FICEJBAR