Did I crush my victim?
پارت ۱
ویو داخل برج مافیا
ویو بنگ چان
با صدای زنگ آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم. از رو تخت پاشدم و نگاهی به ساعت کردم. ساعت ۷ بود ، چرا انقدر زود بیدار شدم؟ آها یادم اومد باید برم پیس رییس گفت که میخواد بهم یه ماموریت جدید بده که داخل یه دانشگاه هست. از رو تخت اومدم پایین و شروع کردم به آماده شدن. بعد ۲۰ دقیقه از اتاقم اومدم بیرون و به سمت دفتر مدیر رفتم. رسیدم اونجا و در زدم.
یونگی: بیا تو
درو باز کردم و رفتم داخل.
تعظيمی کردم و گفتم
بنگ چان: سلام رییس ، برای مأموریتی که دیشب بهم گفتید اومدم.
یونگی: خب ماموریت از این قراره که تو به عنوان یه استاد میری داخل این دانشگاه، چون گفته بودی قبلا استاد بودی تورو انتخاب کردم ، ماموریت تو اینه که باید بری دنبال یه پسر به اسم کیم سونگمین.
پرونده اون پسر رو بهم داد و منم شروع کردم به خوندنش
یونگی: مادر اون پسر رییس مافیا....(یه اسمی حالا).
بنگ چان: همون مافیایی که باهامون دشمنی داره؟
یونگی: اره ، من ازت میخوام که این پسر رو بگیری و بیاریش اینجا.
بنگ چان: چشم رییس
یونگی: این پرونده تو داخل دانشگاه هست هروز ساعت ۸ میری و ساعت ۱۲ برمیگردی. اینجا هم نمیای یه ادرس برات میفرستم ، تا پایان ماموریت اونجا زندگی میکنی.
بنگ چان: چشم رییس
یونگی: مرخصی
از اتاق رییس اومدم بیرون. یعنی رییس میخواد اون پسرو چیکار کنه؟ به من چه من باید کار خودمو بکنم. رفتم داخل اتاقم و وسایلم رو جمع کردم.
چانگبین: کجا به سلامتی؟
بنگ چان: ماموریت جدید.
چانگبین: اها موفق باشی.
بنگ چان: ممنون.
از برج اومدم بیرون و رفتم به اون ادرسی که رییس برام فرستاده بود.
یه خونه متوسط بود. با کلیدی که بهم داده بود درو باز کردم و رفتم داخلش. وسايلمو گذاشتم تو اتاق و آماده شدم که برم دانشگاه.
بعد ۱۰ دقیقه از خونه زدم بیرون و با ماشینم رفتم اونجا. زیاد فاصله نداشت و میتونم بگم ۵ دقیقه ای رسیدم.
ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه بود.
ویو داخل برج مافیا
ویو بنگ چان
با صدای زنگ آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم. از رو تخت پاشدم و نگاهی به ساعت کردم. ساعت ۷ بود ، چرا انقدر زود بیدار شدم؟ آها یادم اومد باید برم پیس رییس گفت که میخواد بهم یه ماموریت جدید بده که داخل یه دانشگاه هست. از رو تخت اومدم پایین و شروع کردم به آماده شدن. بعد ۲۰ دقیقه از اتاقم اومدم بیرون و به سمت دفتر مدیر رفتم. رسیدم اونجا و در زدم.
یونگی: بیا تو
درو باز کردم و رفتم داخل.
تعظيمی کردم و گفتم
بنگ چان: سلام رییس ، برای مأموریتی که دیشب بهم گفتید اومدم.
یونگی: خب ماموریت از این قراره که تو به عنوان یه استاد میری داخل این دانشگاه، چون گفته بودی قبلا استاد بودی تورو انتخاب کردم ، ماموریت تو اینه که باید بری دنبال یه پسر به اسم کیم سونگمین.
پرونده اون پسر رو بهم داد و منم شروع کردم به خوندنش
یونگی: مادر اون پسر رییس مافیا....(یه اسمی حالا).
بنگ چان: همون مافیایی که باهامون دشمنی داره؟
یونگی: اره ، من ازت میخوام که این پسر رو بگیری و بیاریش اینجا.
بنگ چان: چشم رییس
یونگی: این پرونده تو داخل دانشگاه هست هروز ساعت ۸ میری و ساعت ۱۲ برمیگردی. اینجا هم نمیای یه ادرس برات میفرستم ، تا پایان ماموریت اونجا زندگی میکنی.
بنگ چان: چشم رییس
یونگی: مرخصی
از اتاق رییس اومدم بیرون. یعنی رییس میخواد اون پسرو چیکار کنه؟ به من چه من باید کار خودمو بکنم. رفتم داخل اتاقم و وسایلم رو جمع کردم.
چانگبین: کجا به سلامتی؟
بنگ چان: ماموریت جدید.
چانگبین: اها موفق باشی.
بنگ چان: ممنون.
از برج اومدم بیرون و رفتم به اون ادرسی که رییس برام فرستاده بود.
یه خونه متوسط بود. با کلیدی که بهم داده بود درو باز کردم و رفتم داخلش. وسايلمو گذاشتم تو اتاق و آماده شدم که برم دانشگاه.
بعد ۱۰ دقیقه از خونه زدم بیرون و با ماشینم رفتم اونجا. زیاد فاصله نداشت و میتونم بگم ۵ دقیقه ای رسیدم.
ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه بود.
۱۲.۱k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.