فیک کوک ( عشق مافیا) پارت ۲۴
از زبان کوک
فکر نمیکردم اینقدر درد داشته باشه فوراً از پله ها رفتم بالا
از زبان ا/ت
نشستم روی تخت و دستام و گذاشتم روی شکمم خیلی درد داشت طوری که حالمو به هم میزد از خودم بدم میاد چندشم میشه اینقدر توی حموم خودمو با لیف سابیدم گردنم پوسته داده و زخم های کوچیک شده ،
یهو دره اتاقم باز شد وقتی برگشتم سمته در جونگ کوک رو دیدم اومد تو آروم بلند شدم و رفتم سمتش و گفتم : تو از همون موقعی که منو دیدی همینو میخواستی نه ...سواستفادت رو کردی راحت شدی...با منم...همون کاری که با همه میکردی رو کردی گفت : چی داری میگی ا/ت چه سوء استفادهای ، دستام و گرفت اما بلافاصله از دستش دستام و کشیدم و گفتم : به من دست نزن...برو بیرون نمیخوام ببینمت برو
برگشتم که برم روی تخت اما از پشت آروم بغلم کرد هی تکون میخوردم تا ولم کنه اما...نمیکرد گفت : من ازت سوء استفاده نکردم من خیلی دوست دارم چرا نمیخوای بفهمی گفتم : اگر دوسم داشتی هیچوقت بدون اجازه خودم همچین کاری نمیکردی.......
فکر نمیکردم اینقدر درد داشته باشه فوراً از پله ها رفتم بالا
از زبان ا/ت
نشستم روی تخت و دستام و گذاشتم روی شکمم خیلی درد داشت طوری که حالمو به هم میزد از خودم بدم میاد چندشم میشه اینقدر توی حموم خودمو با لیف سابیدم گردنم پوسته داده و زخم های کوچیک شده ،
یهو دره اتاقم باز شد وقتی برگشتم سمته در جونگ کوک رو دیدم اومد تو آروم بلند شدم و رفتم سمتش و گفتم : تو از همون موقعی که منو دیدی همینو میخواستی نه ...سواستفادت رو کردی راحت شدی...با منم...همون کاری که با همه میکردی رو کردی گفت : چی داری میگی ا/ت چه سوء استفادهای ، دستام و گرفت اما بلافاصله از دستش دستام و کشیدم و گفتم : به من دست نزن...برو بیرون نمیخوام ببینمت برو
برگشتم که برم روی تخت اما از پشت آروم بغلم کرد هی تکون میخوردم تا ولم کنه اما...نمیکرد گفت : من ازت سوء استفاده نکردم من خیلی دوست دارم چرا نمیخوای بفهمی گفتم : اگر دوسم داشتی هیچوقت بدون اجازه خودم همچین کاری نمیکردی.......
۹۶.۱k
۱۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.