عمر:دوستان یه لحظه وقتتون رو میگیرم(و رفت جلوی سوسن زانو
عمر:دوستان یه لحظه وقتتون رو میگیرم(و رفت جلوی سوسن زانو زد و گفت). عمر:سوسن تنها عشق زندگی من🥹🥹🥹🥹 باعث نفس کشیدنم🥰🥰🥰🥰.....میخوام تا آخر زندگیم هر رو که از خواب بیدار میشم تورو ببینم و با تو نفس بکشم🥹🥹🥹سوسن حاضری تا آخر عمرت در کنار من زندگی کنی؟🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹. سوسن:بلهههههههههههه🥰🥰🥰🥰🥰. (همگی دست زدن و عمر حلقه رو گذاشت تو انگشت سوسن🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰 و از لب بوسیدش🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰). (همگی مخصوصا شنگول و اورهان و سوزان و آیلا و رسول و نباحت و آکف بهشون تبریک گفتن). «۲هفته بعد». «تالار عروسی». شنگول و شوال (که اینجا مادر سوسنه) شاهد عقد شدن. عاقد:................
۵.۲k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.