داستان زیباییه خواستین بخونین:

داستان زیباییه خواستین بخونین:
«کرامات امام حسن»
کافران عهدی را که با پیامبر بسته بودند، شکستند و برای تجدید قرارداد، ابوسفیان را به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستادند. ولی پیامبر به سخنان او توجه نفرمود.
ابوسفیان موقع بازگشت امام حسن را که کودک شیرخواره بودند دید، خواست تا او را نزد پیامبر ببرد تا شاید پیامبر بخاطر امام حسن او را ببخشد.
در این هنگام، امام حسن علیه السلام با یک دست بر بینی ابوسفیان و با دست دیگر بر محاسن او زد و خداوند امام را به زبان آورد تا بگوید: ای ابوسفیان! بگو جز خدای یکتا خدایی نیست و محمد رسول خداست، تا من شفاعتت کنم .
امام علی علیه السلام [که با شنیدن سخنان فرزندش خوشحال شده بود] فرمود: سپاس خداوندی راست که در فرزندان محمد برگزیده، مانند یحیی بن زکریا قرار داد که خداوند در مورد ایشان فرمود: در کودکی به او حکمت دادیم

برگرفته از کامل ابن اثیر، ج 2، ص 239 - 241; مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 6; بحارالانوار، ج 43، ص 326; خرائج راوندی، ج 1، ص 236، شماره 1