فیک: black fate
فیک: black fate
پارت5
سهون:...هیونجین....و فلیکس...پسر هارو....دنبال کنید ولی اون دوتا دختر ...مخصوصا...انیش....خیلی مهمه...اعذابشون بدید
فلیکس:....باشه اما..چرا اون
سهون:..پدرش توی اون روز حضور داشت....و.....اونم...هیچ حرفی نزد....و به پدرش گفت شلیک کن
ته یانگ:....اون...سوهوه....سمی ترین انسانه
هیون:....تا ما باشیم اونا راحت نمیگیرن....
هانا:..پسرا.....لطفا مراقب خودتون باشید...*مادر فلیکس*
جیمیا:....اره لطفا.....*هیونجین*
فلیکس:.....نگران نباشید
با هیون رفتیم یه جای دیگه و مستقیم.میدیمشون
فلیکس:چیکار....کنیم...ایده ای ندارم
هیون:والا منمم.....نمیدونم....تهدید شون...بکنیم....بعد...باهشون..معامله کنیم....پول شون.رو ندیم....و دختراشون......
فلیکس:...فکر خوبیه...الانم...کمپانیشون....وعضیتش بده...نمیدونم.... نمیخوام...به دخترا ضرب برسونم
هیون:....نکنه..عاشق شدید
فلیکس:نه..اخه اونا دخترن..اون دوتا پسر تا دلت بخواد ولی اون دخترا
هیون:....فلیکس....تو مافیایی
فلیکس:احم....راست...میگی...نقشه هم...واسه اون دوتا میکشیم
هیون:...اوکیه....
فلیکس:..بین خودمون باشه اون انیشه...خیلی خوشگله ...موهاش
هیون:...اره...خوشگله...لیساهم....خوشگله
فلیکس:..امممم....مخ.شونو بزنیم....
هیون:...یه کار بدترم...بکنیم
فلیکس:...نه..ولش کن.....الان اوناهم مارو میشناسن.....
هیون:....اوههه...راس میگی ولش بریم پیش خانواده
ویو انیش~~~~
سوهو:.....بچه ها اونا خانواده ی لی ان
لینو:...چقدر هم بهشون احترام...میذارن
اون.هی: اونا..خیلی....مهمن
ای ان:...قضیه...رو همه میدونن
اون.هی:.نه....ولی..اگرم بدونن...پشت مارو میگیرن
انیش:..چرا.....
یوری:چون.....پدرم....تمام...خانواده..های...اینجارو به ثروت رسونده
انیش:....حالا اون خانواده لی رو میشه معرفی کنید
سوهو:...دوتا...سهون..و ته یانگ هستن و اون دوتاوخانوم جیمیا و هانا
هستن و اونا..قد بلنده..هیونجین...و اونم...فلیکس
یوری:...و اونا جانشینن...ومعلوم.نیس نسبت به ما چی تو سرشونه...
لینو:....اوه....اوه...پس باید حسابی مراقب خودمون باشیم
ای ان:....چه بد قیافه ان.....
انیش:...الان باید چیکار کنیم
لیسا:...هیچی تو سرم....نی
ای ان:...کلا مغز نداری ....
لیسا:....ای آن....*نگاه شرورانه*
ای آن:ببخش
لیسا: افرین
لینو:....ای بسه......
انیش:...موافقم....لیسا..پاشو بریم تا دسشویی
لیسا:....بریم....
لینو:....کجا....
انیش:.....میریم...کار داریم
جویا:فضولی...ول...کن..برید...مواظب باشید..زودم برگردید *مادر لینو*
لیسا:...چش.....
باهم رفتیم....تا دستشویی....ماهم رفتیم توی حیاط ماشالا... خیلی هم بزرگ بود....
ادامه دارد.
حمایت بیبی گرلا.....🥺🫂
پارت5
سهون:...هیونجین....و فلیکس...پسر هارو....دنبال کنید ولی اون دوتا دختر ...مخصوصا...انیش....خیلی مهمه...اعذابشون بدید
فلیکس:....باشه اما..چرا اون
سهون:..پدرش توی اون روز حضور داشت....و.....اونم...هیچ حرفی نزد....و به پدرش گفت شلیک کن
ته یانگ:....اون...سوهوه....سمی ترین انسانه
هیون:....تا ما باشیم اونا راحت نمیگیرن....
هانا:..پسرا.....لطفا مراقب خودتون باشید...*مادر فلیکس*
جیمیا:....اره لطفا.....*هیونجین*
فلیکس:.....نگران نباشید
با هیون رفتیم یه جای دیگه و مستقیم.میدیمشون
فلیکس:چیکار....کنیم...ایده ای ندارم
هیون:والا منمم.....نمیدونم....تهدید شون...بکنیم....بعد...باهشون..معامله کنیم....پول شون.رو ندیم....و دختراشون......
فلیکس:...فکر خوبیه...الانم...کمپانیشون....وعضیتش بده...نمیدونم.... نمیخوام...به دخترا ضرب برسونم
هیون:....نکنه..عاشق شدید
فلیکس:نه..اخه اونا دخترن..اون دوتا پسر تا دلت بخواد ولی اون دخترا
هیون:....فلیکس....تو مافیایی
فلیکس:احم....راست...میگی...نقشه هم...واسه اون دوتا میکشیم
هیون:...اوکیه....
فلیکس:..بین خودمون باشه اون انیشه...خیلی خوشگله ...موهاش
هیون:...اره...خوشگله...لیساهم....خوشگله
فلیکس:..امممم....مخ.شونو بزنیم....
هیون:...یه کار بدترم...بکنیم
فلیکس:...نه..ولش کن.....الان اوناهم مارو میشناسن.....
هیون:....اوههه...راس میگی ولش بریم پیش خانواده
ویو انیش~~~~
سوهو:.....بچه ها اونا خانواده ی لی ان
لینو:...چقدر هم بهشون احترام...میذارن
اون.هی: اونا..خیلی....مهمن
ای ان:...قضیه...رو همه میدونن
اون.هی:.نه....ولی..اگرم بدونن...پشت مارو میگیرن
انیش:..چرا.....
یوری:چون.....پدرم....تمام...خانواده..های...اینجارو به ثروت رسونده
انیش:....حالا اون خانواده لی رو میشه معرفی کنید
سوهو:...دوتا...سهون..و ته یانگ هستن و اون دوتاوخانوم جیمیا و هانا
هستن و اونا..قد بلنده..هیونجین...و اونم...فلیکس
یوری:...و اونا جانشینن...ومعلوم.نیس نسبت به ما چی تو سرشونه...
لینو:....اوه....اوه...پس باید حسابی مراقب خودمون باشیم
ای ان:....چه بد قیافه ان.....
انیش:...الان باید چیکار کنیم
لیسا:...هیچی تو سرم....نی
ای ان:...کلا مغز نداری ....
لیسا:....ای آن....*نگاه شرورانه*
ای آن:ببخش
لیسا: افرین
لینو:....ای بسه......
انیش:...موافقم....لیسا..پاشو بریم تا دسشویی
لیسا:....بریم....
لینو:....کجا....
انیش:.....میریم...کار داریم
جویا:فضولی...ول...کن..برید...مواظب باشید..زودم برگردید *مادر لینو*
لیسا:...چش.....
باهم رفتیم....تا دستشویی....ماهم رفتیم توی حیاط ماشالا... خیلی هم بزرگ بود....
ادامه دارد.
حمایت بیبی گرلا.....🥺🫂
۴.۱k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.