فیک کوک ( سختی عشق ) پارت ۵
فیک کوک ( سختی عشق ) پارت ۵
از زبان آت
داشتم معاینش میکردم که یوهان وارد اتاق شد و گفت مگه بهوش اومده نگاهی کردم و با بی حالی تمام گفتم آره
یوهان که داشت اطلاعات رو مینوشت گفت آقای جئون شما فردا مرخصی
جونگ کوک: ا.ت من فردا میتونم برم ؟
از کی تا الان منو با اسم کوچیکم صدا میزنه
( عزیزم خیلی دلت بخواد 😛😌)
گفتم آره از فردا مرخصی
........
خب حالش که خوب زخم و بخیه هاشم داره خوب میشه پس فردا میتونه بره
...............................................
داشتم میرفتم سمت کافه بیمارستان که عمو هو رو دیدم رفتم پیشش و گفتم عمو بیا بریم قهوه بخوریم گفت باشه عزیز عمو لبخندی زدیم و وارد کافه شدیم .. داشتم قهوه میخوردم که گوشی زنگ خورد برداشتم
ا.ت : آلو جانم داداش
هوپی : آلو ا.ت جونگ کوک بهوش اومد
ا.ت : آره بهوش اومده
گفت پس ما الان میایم
گفتم باشه
بعد از قهوه رفتم بیمارستان ...............
داشتم میرفتم سمت اتاق یکی از بیمار ها که کسی صدام زد برگشتم همون دوست جیهوپ بود وی .... گفت آت من و جونگ کوک تورو میشناسیم میتونم با اسم کوچیک صدات کنم
گفتم آره
گفت خواستم بگم ازت ممنونم هم خودت هو اون دوستت
گفتم ممنونم وظیفه بود ........... راستی آقای جئون فردا مرخص میشن
بچهها ا.ت و یوهان و آقای هو همکارن و توی یه بیمارستان خصوصی کار میکنن که هزینه و ویزیت هاش گرونه
لایک کنید کامنت هم بزارید ممنون
از زبان آت
داشتم معاینش میکردم که یوهان وارد اتاق شد و گفت مگه بهوش اومده نگاهی کردم و با بی حالی تمام گفتم آره
یوهان که داشت اطلاعات رو مینوشت گفت آقای جئون شما فردا مرخصی
جونگ کوک: ا.ت من فردا میتونم برم ؟
از کی تا الان منو با اسم کوچیکم صدا میزنه
( عزیزم خیلی دلت بخواد 😛😌)
گفتم آره از فردا مرخصی
........
خب حالش که خوب زخم و بخیه هاشم داره خوب میشه پس فردا میتونه بره
...............................................
داشتم میرفتم سمت کافه بیمارستان که عمو هو رو دیدم رفتم پیشش و گفتم عمو بیا بریم قهوه بخوریم گفت باشه عزیز عمو لبخندی زدیم و وارد کافه شدیم .. داشتم قهوه میخوردم که گوشی زنگ خورد برداشتم
ا.ت : آلو جانم داداش
هوپی : آلو ا.ت جونگ کوک بهوش اومد
ا.ت : آره بهوش اومده
گفت پس ما الان میایم
گفتم باشه
بعد از قهوه رفتم بیمارستان ...............
داشتم میرفتم سمت اتاق یکی از بیمار ها که کسی صدام زد برگشتم همون دوست جیهوپ بود وی .... گفت آت من و جونگ کوک تورو میشناسیم میتونم با اسم کوچیک صدات کنم
گفتم آره
گفت خواستم بگم ازت ممنونم هم خودت هو اون دوستت
گفتم ممنونم وظیفه بود ........... راستی آقای جئون فردا مرخص میشن
بچهها ا.ت و یوهان و آقای هو همکارن و توی یه بیمارستان خصوصی کار میکنن که هزینه و ویزیت هاش گرونه
لایک کنید کامنت هم بزارید ممنون
۷۴۷
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.