دیدار ناگهانی پارت ۷
دیدار ناگهانی
پارت:۷
*بیرون*
*تهیونگ همه چیو به یونا توضیح دید*
_همه ماجرا این بود من هیچ حسی بهش ندارم الان باور کردی؟
*هه انتظار داری باور کنم؟ رابطه ما همین جا تموم شد آقای کیم
راوی ویو:تهیونگ دست یونا رو گرفت و سمت خودش کشید و دستشو پشت موهاش برد و گذاشت رو صورتش بینیشم به بینی یونا چسبوند و با صدای ناراحتی گف
_یونا لطفا اذیتم نکن تو که میدونی من هیچوقت بهت خیانت نمیکنم
*تهیونگ تمومش کن (اینو گفت و رفت)
راوی ویو:تهیونگ بعدش هرچقدر به یونا زنگ میزد جواب نمیداد دیگه نمیدونست از ناراحتی چیکار کنه رفت و سوجو خرید و خورد و حسابی مست بود بعدش به سمت خونه راه افتاد
[تو خونه]
ا.ت ویو هنوز تو شوک بودم که دیدم تهیونگ با حالت مستی اومد خونه
+تهیونگاااا چی شدهههه
*ا.ت تهیونگو برد نشوند رو مبل*
_یونا...اون...اون ولم کردددد(با داد و گریه)
+تهیونگا ببخشید همش تقصیر منه من باعث این اتفاقاتم بهت قول میدم کاری کنم یونا برگرده *بعدش تهیونگو کشید تو بغلش*(راوی:عجب فن پررویی به به اصن فیض میبرم😂👌)
_نمیشه اون ولم کرد دیگه عمرا برگرده
+میشه بهت قول میدم میتونم برتون گردونم فقط بهم اعتماد کن*بعدش اشکای تهیونگو پاک کرد*
از زبان راوی:ا.ت با تهیونگ درد و دل میکرد تا حدی تونسته بود ارومش کنه ولی مونده بود چطور از حالت مستی درش بیاره که یهو گوشیش زنگ خورد
+بردار شاید یوناس
*تهیونگ گوشیو برداشت و ا.ت هم یه نگاهی کرد ولی یونا نبود کسی که زنگ زده بود کوک بود*
_اه کوک وقتی پیدا کردی زنگ بزنی
+عیب نداره جواب بده
_کی حوصله داره آخه
راوی ویو:ا.ت که تا حالا با آدم مستی نبود و بلد نبود چطور تهیونگو از مستی در بیاره یه فکری به سرش زد و گوشیو از دست تهیونگ گرفت
_هی چیکار میکنی
+هیسس (و فرار کرد سمت اتاق و درو قفل کرد)(علامت کوک/علامت ا.ت+)
+الو کوک/شما؟ تهیونگ کجاست؟
+تهیونگ اینجاس تو خونه خودش ببین داستانم طولانیه ولی اینو بدون که اسمم ا.ته کوک هرچه زود تر بیا خونه تهیونگ الان اون مسته لطفا بیا و کمکم کن/اوکی
*پایان حرف زدن کوک و ا.ت*
همین که ا.ت از اتاق اومد بیرون با تهیونگ رو به رو شد
_ا.ت چرا همچین حرفی به کوک زدی من خیلی حالم خوبه(با حالت عصبی و مست)*که یهو افتاد بغل ا.ت*
+بله خیلی معلومه که حالت خوبه
*کوک اومد داخل*/به به پس زن داداش آیندمون ایشونن درسته؟(با حالت خنده)
+هی همچین چیزی نیس بیا کمک/اوکی
راوی ویو:کوک تهیونگو برد حموم و بعد از دوش گرفتن تهیونگ اومدن بیرون ا.ت هم یه فنجون قهوه درست کرد و تهیونگ خورد و خلاصه که بعد از چند دقیقه تهیونگ به خودش اومد و ا.ت از کوک تشکر کرد و کوک هم رفت
[فردا صبح] پایان پارت ۷
پارت:۷
*بیرون*
*تهیونگ همه چیو به یونا توضیح دید*
_همه ماجرا این بود من هیچ حسی بهش ندارم الان باور کردی؟
*هه انتظار داری باور کنم؟ رابطه ما همین جا تموم شد آقای کیم
راوی ویو:تهیونگ دست یونا رو گرفت و سمت خودش کشید و دستشو پشت موهاش برد و گذاشت رو صورتش بینیشم به بینی یونا چسبوند و با صدای ناراحتی گف
_یونا لطفا اذیتم نکن تو که میدونی من هیچوقت بهت خیانت نمیکنم
*تهیونگ تمومش کن (اینو گفت و رفت)
راوی ویو:تهیونگ بعدش هرچقدر به یونا زنگ میزد جواب نمیداد دیگه نمیدونست از ناراحتی چیکار کنه رفت و سوجو خرید و خورد و حسابی مست بود بعدش به سمت خونه راه افتاد
[تو خونه]
ا.ت ویو هنوز تو شوک بودم که دیدم تهیونگ با حالت مستی اومد خونه
+تهیونگاااا چی شدهههه
*ا.ت تهیونگو برد نشوند رو مبل*
_یونا...اون...اون ولم کردددد(با داد و گریه)
+تهیونگا ببخشید همش تقصیر منه من باعث این اتفاقاتم بهت قول میدم کاری کنم یونا برگرده *بعدش تهیونگو کشید تو بغلش*(راوی:عجب فن پررویی به به اصن فیض میبرم😂👌)
_نمیشه اون ولم کرد دیگه عمرا برگرده
+میشه بهت قول میدم میتونم برتون گردونم فقط بهم اعتماد کن*بعدش اشکای تهیونگو پاک کرد*
از زبان راوی:ا.ت با تهیونگ درد و دل میکرد تا حدی تونسته بود ارومش کنه ولی مونده بود چطور از حالت مستی درش بیاره که یهو گوشیش زنگ خورد
+بردار شاید یوناس
*تهیونگ گوشیو برداشت و ا.ت هم یه نگاهی کرد ولی یونا نبود کسی که زنگ زده بود کوک بود*
_اه کوک وقتی پیدا کردی زنگ بزنی
+عیب نداره جواب بده
_کی حوصله داره آخه
راوی ویو:ا.ت که تا حالا با آدم مستی نبود و بلد نبود چطور تهیونگو از مستی در بیاره یه فکری به سرش زد و گوشیو از دست تهیونگ گرفت
_هی چیکار میکنی
+هیسس (و فرار کرد سمت اتاق و درو قفل کرد)(علامت کوک/علامت ا.ت+)
+الو کوک/شما؟ تهیونگ کجاست؟
+تهیونگ اینجاس تو خونه خودش ببین داستانم طولانیه ولی اینو بدون که اسمم ا.ته کوک هرچه زود تر بیا خونه تهیونگ الان اون مسته لطفا بیا و کمکم کن/اوکی
*پایان حرف زدن کوک و ا.ت*
همین که ا.ت از اتاق اومد بیرون با تهیونگ رو به رو شد
_ا.ت چرا همچین حرفی به کوک زدی من خیلی حالم خوبه(با حالت عصبی و مست)*که یهو افتاد بغل ا.ت*
+بله خیلی معلومه که حالت خوبه
*کوک اومد داخل*/به به پس زن داداش آیندمون ایشونن درسته؟(با حالت خنده)
+هی همچین چیزی نیس بیا کمک/اوکی
راوی ویو:کوک تهیونگو برد حموم و بعد از دوش گرفتن تهیونگ اومدن بیرون ا.ت هم یه فنجون قهوه درست کرد و تهیونگ خورد و خلاصه که بعد از چند دقیقه تهیونگ به خودش اومد و ا.ت از کوک تشکر کرد و کوک هم رفت
[فردا صبح] پایان پارت ۷
۵.۰k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.