فقط مال من باش پارت ۴۷
از لبام جدا شد کوک:من تو رو دوست دارم تو رو بیشتر بعد لبخند زدم کوک:وایی من چقدر این خندتو میخواستم بیشتر خندیدم اونم خندید دماغشو به دماغم مالید و لبامم بوسید دوباره دیگه جدا شد کوک:صبر کن ببینم مگه قرار نبود راه نری برای چی خودسر پاشدی هان😐 من:جونگ کوک به خدا خوبم هیچیم نیست کوک:عشقم نمیخوام چیزیت شه خوب اگه سمت قلب خوشگلت میخورد چی من چیکار میکردم من:خوب الان که نخوردم عشقم خوبم کوک:بزار بخیه هاتو بکشی بعد من:باشه کوک:قربونت برم میخوای بخوابیم من:اوهوم بعد رفتیم خوابیدیم دو هفته بعد من بخیه هامو کشیدمو کامل خوب شدمو همیطور بلنتاینم بود جونگ کوک رفته بود کمپانی و منم بیرون یکم چرخ زدم برا کادو همون موقع جونگ کوک زنگ زد من:جونم کوک:سلام عشقم دلم برات تنگ شده بود من:منم همینطور کوک:کجایی من:بیرون اومدم خرید چطور کوک:میدونی که امروز بلنتاین من:اوهوم میدونم کوک:میخوای بیام دنبالت من:اوممم الان کوک:هیچ کاری ندارم میتونم بیام من:باشه بیا به اینجا که میگم کوک:باشه وایسا اومدم من:باشه بعد قطع کردم اونجایی که بودمو گفتم گفت دو دقیقه دیگه اونجام من:باشه همون موقع یه ماشین بنز اومد جلوم دوتا اوباش یکیشون گفت مرده:واییی چه خانوم خوشکلی امروز بلنتاینه نمیای بشی دوست دخترم من:ببخشید من دوست پسر دارم مرده:چواخان من:چواخان اوکی همون موقع دیدم یکی اونور ماشین دوتا پسرا گفت کوک:خجالت نمیکشی مزاحم دوست دختر مردم میشی مرده:شما کوک:دوست پسرش البته همسر آیندش من:جونگ کوک بعد جونگ کوک اومد سمتم کوک:عشقم مزاحمت شدن مرده:نه نه نشدیم (ترسیدن از جونگ کوک😐😂😂😂🤣😂😂🤣) من:اوهوم فکر کردن من دوست پسر ندارم بعد بیان موخ بزنن کوک:تو برو تو ماشین تا من بیام من:جونگ کوک گناه دارن کوک:گفتم کسی حق نداره حتی نگات کنه برو من:خیله خوب رفتم بهشون گفتم من:خدابهتون رحم کنه مرده:آخه😨 بعد رفتم نشستم تو ماشین یهو پشت و دیدم رو صندلی عقب یه جعبه بود که شبی قلب بود و قرمز منم به رو خودم نیاوردم مثلا ندیدم ولی فوضول مرگ شدم😐 خودمو نکاه داشتم یهو دیدم جونگ کوک داره داد میزنه اون دو تا بدبختام قطعا تا الان شاشیدن به خودشون😐 (عزیزم داد نزن😐😂😂🤣🤣) منم مجبور شدم برم پیشش من:جونگ کوک کوک:چیه مرده:خدا خیرت بده من:جونگ کوک گناه داره ولشون کن کوک:این گناه داره اگه من نبودم معلوم نبود میخواستن تا کجا برن من:یه گوهی خورد اعصابتو برای اینا خورد نکن ارزش ندارن مرده:آره آره ما گوه خوردیم کوک:خفه شید😐 مردا:چشم من:جونگ کوک ببین ترسیدن این یعنی گوه بخورن دیگه کاری کنن بیا بریم بعد رفتم بازوشو کرفت من:عشقم مگه امروز بلنتاین نیست مگه روز عشق نیست بیا بریم بعد خندید کوک:خیله خوب عشقم بریم
۹.۶k
۳۰ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.