گناهکار
ارسلان... رفتم سریع جلو در. اعا. اعا... نه. نه.
نیکا. نکنه.
متین...... چیشد. نگرفتم.
ارسلان... نمیزارم.
دیانا. یه بار دیگه حرفتو بزن.
ارسلان. عزیزم. نمیزارم بری.
دیانا... اها.... رفتم جلوش وایستادم... بزنمت.
ارسلان.. صورتمو بردم. جلو... وقتی. زدی یه بوص هم کن جبران شه.
دین🤨🤨🤨🤨🤨پروع.
نیکا.... متین داره جالب میشه.
متین.. از نظر من نه.
دیانا... ارســــــــ.ـــــلان..!
ارسلان. جان ارسلان..
دیانا.. وای نیکا یه چیزی بگو وگرنه خودمو میکشم.
ارسلان. مگه من میزارم دیانام بمیره.
دیانا. من دیانا تو نیستم.
ارسلان. هستی.
دیانا. نیستم.
ارسلان. هستی.. دیگه.
دیانا... ارسلان.... خودمو از این پنجره پرت میکنم بیرون.
ارسلان الان عصبی هستی برو بالا استراحت کن بعد که اروم شدی بیا.
دیانا. وای وای..... فرار کردم..... رفتم داخل اتاقم.
نیکا... افرین. داداشم.
متین. برن قدش.
ارسلان 🙏.....
نیکا..... به نظر من همینجوری باید کاری کنیم که دیانا پیش اون پروانه نره.
پروانه.... از دیانا خبری نشد.... گوشیمو برداشتم. بهش... زنگ زدم.
دیانا.... تو اتاق رو تخت دراز کشیده بودم... که گوشیم زنگ خورد.. الو.
پروانه... کجایی.
دیانا... سلام.
پروانه... سلامم..... زود بیا.
دیانا. نمیزاره.
پروانه. کی.
دیانا. ارسلان دیگه.
پروانه... یعنی نتونستی از دستش فرار کنی.
دیانا. نه... نمیدونم با من چیکار داره......
پروانه... من بیام.
دیانا... اونم نمیدونم.
پروانه. الان میام.
دیانا..... نه...
پروانه. چرا.
دیانا بزار یکم اروم شه. اوضاع... خودم. میام.
پروانه... خب... تا اون موقع.
دیانا تا فردا میام دیگه.
پروانه... خب من فردا میام با ماشین دنبالت.... یکم از خونه دور پارک میکنم.
دیانا. باش.
پروانه. خداحافظ.
دیانا. خداحافظ.
ارسلان..... الان باید همه مواظبش باشیم.
نیکا. هوم.
عصمت... سلام..
متین. به خاله..
نیکا. سلام.
عصمت... متین جان بیا این وسایل از دستم بگیر.
متین. چشم... کجا بزارم...
عصمت اشپزخونه پسرم.
ارسلان... خاله.... یه چیزی
عصمت.. بگو.
ارسلان. ما همه مواظب دیانایم که نره بیرون شما هم حواست باشه...
عصمت.. باشه.... من برم. یه چیزی درست کنم.
ارسلان. باش.
عصمت... ارسلان... چی درست کنم.
ارسلان. خب.... خاله هوس دلمه حصیری کردم.
عصمت... باشه.
نیکا.... داداش.... توهم چه چیزا هوس میکنی.
ارسلان... دفعه بعد تو بگو چی درست کنه.
نیکا..🙃باش.
دیانا... از اتاق اومدم.. پایین. تند تند که یهو پاهام گیر کردم به پله اخر که با زانو خوردم زمین.
ارسلان:چیشد... فرار کردم سمتش.
عصمت دخترم حواست باشه. خب.
نیکا... پاهاش گیر کرد.
ارسلان... از دستاش گرفتم بلندش کردم...
دیانا.. خوبم من.
ارسلان.... چرا جلوتو نگاه نمیکنی خب.
دیانا... میگم خوبم.. مگه چیه فقط خوردم زمین.
ارسلان. بریم بیمارستان.
نیکا. اوه.
دیانا... میگم خوبم... مگه تصادف کردم....
ارسلان. مطمنی..
دیانا. ارعع.میخوام برم داخل حیاط که اینطور شد..
ارسلان. درد کرد. بگو.
دیانا 😤😤😤🤯🤯🤯🤯
نیکا... لع... برو دیانا وگرنه دست بر نمیداره.
متین. چیکار داری خب.
دیانا... رفتم تو حیاط..... هوف.... این همه دختر اینجا یه.. اومدن صندلی ها رو گذاشتن وسط حیاط..... رفتم زیر درخت نشستم..... به اسمون نگاه کردم......... فرداس که پروانه بیاد...... اصلا حوصله دعوا ندارم.
نیکا.. خاله بهت کمک کنم.
عصمت نه خاله..
متین.... من میرم بیرون یه دوری بزنم. بای ارسلان.
ارسلان.. بای.
نیکا. خداخافزززززز.
متین 🙂... باشهدفهمییدم.. خداحافظ.
نیکا... 😎😎
دیانا.... داشتم همینجوری نگاه میکردم به اسمون که در زدن. . .. نکنه پروانه باشه..... وای.... فرار کردم.... سمت در
متین... کیه.. باز داشتم کتم میپوشیدم. راه میرفتم . که دیانا در باز کرد.
دیانا... در باز کردم......
سلام.
دیانا... س. لام..
نیکا فلاحی.
دیانا نه من نیستم.. ولی دوستمه.
....
نیکا. نکنه.
متین...... چیشد. نگرفتم.
ارسلان... نمیزارم.
دیانا. یه بار دیگه حرفتو بزن.
ارسلان. عزیزم. نمیزارم بری.
دیانا... اها.... رفتم جلوش وایستادم... بزنمت.
ارسلان.. صورتمو بردم. جلو... وقتی. زدی یه بوص هم کن جبران شه.
دین🤨🤨🤨🤨🤨پروع.
نیکا.... متین داره جالب میشه.
متین.. از نظر من نه.
دیانا... ارســــــــ.ـــــلان..!
ارسلان. جان ارسلان..
دیانا.. وای نیکا یه چیزی بگو وگرنه خودمو میکشم.
ارسلان. مگه من میزارم دیانام بمیره.
دیانا. من دیانا تو نیستم.
ارسلان. هستی.
دیانا. نیستم.
ارسلان. هستی.. دیگه.
دیانا... ارسلان.... خودمو از این پنجره پرت میکنم بیرون.
ارسلان الان عصبی هستی برو بالا استراحت کن بعد که اروم شدی بیا.
دیانا. وای وای..... فرار کردم..... رفتم داخل اتاقم.
نیکا... افرین. داداشم.
متین. برن قدش.
ارسلان 🙏.....
نیکا..... به نظر من همینجوری باید کاری کنیم که دیانا پیش اون پروانه نره.
پروانه.... از دیانا خبری نشد.... گوشیمو برداشتم. بهش... زنگ زدم.
دیانا.... تو اتاق رو تخت دراز کشیده بودم... که گوشیم زنگ خورد.. الو.
پروانه... کجایی.
دیانا... سلام.
پروانه... سلامم..... زود بیا.
دیانا. نمیزاره.
پروانه. کی.
دیانا. ارسلان دیگه.
پروانه... یعنی نتونستی از دستش فرار کنی.
دیانا. نه... نمیدونم با من چیکار داره......
پروانه... من بیام.
دیانا... اونم نمیدونم.
پروانه. الان میام.
دیانا..... نه...
پروانه. چرا.
دیانا بزار یکم اروم شه. اوضاع... خودم. میام.
پروانه... خب... تا اون موقع.
دیانا تا فردا میام دیگه.
پروانه... خب من فردا میام با ماشین دنبالت.... یکم از خونه دور پارک میکنم.
دیانا. باش.
پروانه. خداحافظ.
دیانا. خداحافظ.
ارسلان..... الان باید همه مواظبش باشیم.
نیکا. هوم.
عصمت... سلام..
متین. به خاله..
نیکا. سلام.
عصمت... متین جان بیا این وسایل از دستم بگیر.
متین. چشم... کجا بزارم...
عصمت اشپزخونه پسرم.
ارسلان... خاله.... یه چیزی
عصمت.. بگو.
ارسلان. ما همه مواظب دیانایم که نره بیرون شما هم حواست باشه...
عصمت.. باشه.... من برم. یه چیزی درست کنم.
ارسلان. باش.
عصمت... ارسلان... چی درست کنم.
ارسلان. خب.... خاله هوس دلمه حصیری کردم.
عصمت... باشه.
نیکا.... داداش.... توهم چه چیزا هوس میکنی.
ارسلان... دفعه بعد تو بگو چی درست کنه.
نیکا..🙃باش.
دیانا... از اتاق اومدم.. پایین. تند تند که یهو پاهام گیر کردم به پله اخر که با زانو خوردم زمین.
ارسلان:چیشد... فرار کردم سمتش.
عصمت دخترم حواست باشه. خب.
نیکا... پاهاش گیر کرد.
ارسلان... از دستاش گرفتم بلندش کردم...
دیانا.. خوبم من.
ارسلان.... چرا جلوتو نگاه نمیکنی خب.
دیانا... میگم خوبم.. مگه چیه فقط خوردم زمین.
ارسلان. بریم بیمارستان.
نیکا. اوه.
دیانا... میگم خوبم... مگه تصادف کردم....
ارسلان. مطمنی..
دیانا. ارعع.میخوام برم داخل حیاط که اینطور شد..
ارسلان. درد کرد. بگو.
دیانا 😤😤😤🤯🤯🤯🤯
نیکا... لع... برو دیانا وگرنه دست بر نمیداره.
متین. چیکار داری خب.
دیانا... رفتم تو حیاط..... هوف.... این همه دختر اینجا یه.. اومدن صندلی ها رو گذاشتن وسط حیاط..... رفتم زیر درخت نشستم..... به اسمون نگاه کردم......... فرداس که پروانه بیاد...... اصلا حوصله دعوا ندارم.
نیکا.. خاله بهت کمک کنم.
عصمت نه خاله..
متین.... من میرم بیرون یه دوری بزنم. بای ارسلان.
ارسلان.. بای.
نیکا. خداخافزززززز.
متین 🙂... باشهدفهمییدم.. خداحافظ.
نیکا... 😎😎
دیانا.... داشتم همینجوری نگاه میکردم به اسمون که در زدن. . .. نکنه پروانه باشه..... وای.... فرار کردم.... سمت در
متین... کیه.. باز داشتم کتم میپوشیدم. راه میرفتم . که دیانا در باز کرد.
دیانا... در باز کردم......
سلام.
دیانا... س. لام..
نیکا فلاحی.
دیانا نه من نیستم.. ولی دوستمه.
....
۱۰۱.۲k
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.