وانشات یاندره • ایزانا
ا/ت در حالی که نقساش به شماره افتاده بود توی خیابونا میدویید
ایزانا: خوب نیست ملکه شاهش فرار کنه ا/ت...
ا/ت بدون توجه به حرف های ایزانا میدویید و گریه میکرد
ایزانا: چرا شاهتو ول کردی ا/ت؟ چرا، چرا کاکوچو رو به من ترجیح دادی؟
میدونی اگه بت برسم چیکار میکنم؟... میکشمت!
ا/ت: چی داری میگی ایزاناا؟! ولم کن... لطـفا!
ایزانا: ولت کردم که این شدی..
ا/ت واقعا از این حالت ایزانا وحشت داشت
میدونست اگه دیوونه بشه دیگه....
همین جور میدویید تا این که پاش به دوچرخه یی گیر کرد وافتاد
درد داشت ولی مجبور بود... تلو تلو کنان به راهش ادامه داد
ا/ت: ایزانا.. غلط کردم!.. و.. لم کن
ایزانا: میدونی راهی که داری میری تهش بنبسته؟
خنده ای کردو ادامه داد
ایزانا: نمیتونی فرار کنی!
همون طور که ایزانا گفت ا/ت بالاخره به بنبستی رسید
دیگه نایی براش نمونده بود و همونجا نشست
وقتی ایزانا به ا/ت رسید با سرخوشی کلتی که تو جیبش بودو درو ورد وجلوی ا/ت گرفت
ایزانا: خداحافظ... ملکه
ا/ت چشماشو بست و وقتی صدای شلیک اومد اماده مرگ شد
ولی بعد از باز کردن چشمام
کسی که تیر خورده بود ایزانا بود
ایزانا: متاسفم...
ا/ت ایزانااااا!
ا/ت سریع زنگی به آمبولانس زد ولی وقتی اونا رسیدن که دیگه ایزانا یی نبود....
______________________________________________________عاححح
*پاک کردن اشک
این پارت دیگه زیادی درد داشت😐
ایزانا: خوب نیست ملکه شاهش فرار کنه ا/ت...
ا/ت بدون توجه به حرف های ایزانا میدویید و گریه میکرد
ایزانا: چرا شاهتو ول کردی ا/ت؟ چرا، چرا کاکوچو رو به من ترجیح دادی؟
میدونی اگه بت برسم چیکار میکنم؟... میکشمت!
ا/ت: چی داری میگی ایزاناا؟! ولم کن... لطـفا!
ایزانا: ولت کردم که این شدی..
ا/ت واقعا از این حالت ایزانا وحشت داشت
میدونست اگه دیوونه بشه دیگه....
همین جور میدویید تا این که پاش به دوچرخه یی گیر کرد وافتاد
درد داشت ولی مجبور بود... تلو تلو کنان به راهش ادامه داد
ا/ت: ایزانا.. غلط کردم!.. و.. لم کن
ایزانا: میدونی راهی که داری میری تهش بنبسته؟
خنده ای کردو ادامه داد
ایزانا: نمیتونی فرار کنی!
همون طور که ایزانا گفت ا/ت بالاخره به بنبستی رسید
دیگه نایی براش نمونده بود و همونجا نشست
وقتی ایزانا به ا/ت رسید با سرخوشی کلتی که تو جیبش بودو درو ورد وجلوی ا/ت گرفت
ایزانا: خداحافظ... ملکه
ا/ت چشماشو بست و وقتی صدای شلیک اومد اماده مرگ شد
ولی بعد از باز کردن چشمام
کسی که تیر خورده بود ایزانا بود
ایزانا: متاسفم...
ا/ت ایزانااااا!
ا/ت سریع زنگی به آمبولانس زد ولی وقتی اونا رسیدن که دیگه ایزانا یی نبود....
______________________________________________________عاححح
*پاک کردن اشک
این پارت دیگه زیادی درد داشت😐
۹.۱k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.