سناریو (اگه تو کما باشی احتمال زنده موندنت کم باشه....)

#سناریو
#استری_کیدز

چان )
کنار تختت نشسته و دستت رو توی دستش گرفته و همینطور که آروم اشک می‌ریزه...میگه :
_ لطفاً ا.ت...لطفا فرشته کوچولوی من...اون چشمای زیبات رو باز کن...خواهش میکنم


(لینو )
از پشت شیشه های اتاقت داره به تویی که کلی دم و دستگاه بهت وصله و بیهوش روی تخت دراز کشیدی نگاه می‌کنه
_ عزیزم...تا کی میخوای تنهام بزاری ؟...نمیدونی دلم برای بغل کردنت تنگ شده ؟


(چانگبین)
دکتر با ناامیدی از اینکه راه نجاتی برات باشه از اتاقت بیرون میاد که چانگبین محکم‌یقش رو میگیره
_ توعععع لعنتییییی...باید نجاتش بدیییییی....باید فرشته ی منو نجات بدیییییی....باید نجاتش بدیییی (با فریاد و گریه ی شدید )


(هیونجین)
گریه نمیکنه...نمیخنده
فقط مثل دیوونه ها تمام مدت پشت در اتاقت میشینه و بدون اینکه خودش متوجه باشه....از چشماش قطره های اشک جاری میشن


(جیسونگ‌)
تازه بهش خبر داده بودن که توی وضعیتی نیستی که بشه نجاتت داد...و احتمال خیلی کمی وجود داره که بیدار بشی...
بعد از شنیدن این خبر یک گوشه از بیمارستان توی خودش جمع شده بود و با شدت گریه میکرد و مدام زیر لب زمزمه وار می‌گفت :
_ عشق من بیدار میشه...عشق من دوباره منو بغل می‌کنه....عشق من حالش خوب میشه....قسم‌میخورم خوب‌ میشه


(فلیکس )
کنار تختت نشسته و آروم موهات رو‌ نوازش می‌کنه و توی همون حالت آروم آروم اشک می‌ریزه
_ یادت میاد وقتی که....خواب بودم...موهام رو ناز میکردی ؟....
خنده ای پر از درد و غم‌میکنه و آروم موهات رو میبوسه
_ عزیزم...میشه دوباره اینکارو برام انجام بدی ؟


(سونگمین)
خودش رو توی اتاق حبس کرده و مدام عکسات رو‌ نگاه می‌کنه و با شدت گریه می‌کنه و هق هقاش فضای کل خونه رو گرفته بود...
چان به سمت اتاقش می‌ره و تقی به در می‌زنه
چان : سونگمین... لطفاً...اینطوری به خودت اسیب میزن‍....
_ میتونی ا.ت منو بهم برگردونیییییی؟...میتونی فرشتمو بهم پس بدیییییی ؟....هق هق...میتونییییی؟
آره...اون از دستت داده بود (:


(جونگین)
ضربان قلبت متوقف شده بود...
جونگین رو از اتاقت بیرون کردن و تمام دکتر و پرستارا به سمت اتاق اومدم و درو پشت سرشون بستن...
جونگین روی زانو هایش افتاده بود و همینطور که هیونگاش جمسش رو گرفته بودن تا ارومش کنن با شدت هق هق میزد
_ ترو خداااا...التماستون میکنم عشق منو نجات بدیننن.... لطفاً هق هق....هیونگگگ.... لطفاً بهشون بگو من نمیتونم بدون فرشتم نفس بکشممم هق هق...بهشون بگووووو