پارت ۲۵ آخر

(پرش زمانی خونه):
+ای تهیونگ پام درد میکنه خیلی خسته شدم
_ای قربونت برم من ولی خب عشقم شب عروسیمون هااا
+خب
_ای بابا حتما باید اسمشو بگم باید امشب
+اَههههههههه فهمیدم میشه امشب نه
_نه
+بابا خب من خجالت میکشم تا حالا بهش فکر کردی تو
_خجالت ما دیگه زنو شوهریم خجالت دیگه نداریم اوکی
+اوکی
_افرین حالا بیا ببین اتاقمون چیکار کردم
+چیکار؟
(رفتن دیدن)
+وای چقدر خوشگله خودت درست کردی؟
_بله بله
+خب میگم بیا اون کار رو انجام ندیم ها اینجا خراب میشه
_به هیچ عنوان اصلا خودم الان انجامش میدم
+باشه فقط من باکره ام خب اردم انجامش میدی اوکی؟
_حواسم بهت هست
خودم: خب دیگه بیاید برید خونتون اینا کارشون رو انجام دادن و بعد یک سال صاحب یه نینی خوشگل شدن جولیا و کوک هم عروسی کردن و تمام تمام قصه مون تموم شد♡♡