(پارت 54) .I wish I never saw it

ت ا: جیمین
جیمین: جانم
ت ا: بگو چیه دیگه
همین که دستشو میکرد تو جیبش جوابمو میداد
جیمین: عزیزم چیزه خاصی نیست
دستشو اورد بیرون دستشو باز کرد با دیدن چیزی که دستش بود خندم رفت هوا
ت ا: با خنده... از کی تاحالا... اقای پارک جیمین هات خشن.... تو جیبش پاستیل داره
جیمین: از وقتی فضولی موش کچولوم گل میکنه
پاستیلا روشون روکش داشت از دستش همرو گرفتم روکشه رو شو باز کردم پاستیل گذاشتم تو دهنم با وله میخوردم اولین پاستیلی بود که خوشم اومد همشو با
وله میخوردم اخرین پاستیلو میخواستم بزارم دهنم دیدم تو دستم نیست برگشتم سمت جیمین با خنده داشت یه چیزی میخورد فهمیدم پاستیلمو گرفت
ت ا: با اخم بهش گفتم... برای چی خوردش؟ ماله خودم بود
جیمین:اون همه پاستیل گرفتم اونارو بخور
ت ا: نمیخوام... اونا خوش مزه نیستن حالت قهر گرفتم میخواستم از رو پاش بلندشم سفت تر گرفتم
جیمین: اونجوری قیافتو  نکن میخورمتا
از حرفش خندم گرفت ولی بزور خوردمو کنترل کردم
جیمین: باشه خودت خواستی
ت ا: اییییی...لپمو کندی 
جیمین: گفتم میخورمت... البته این یه گاز کوچولو بود
ت ا: کوچولو؟ الان لپم کبود شه چی؟
جیمین: هیچی... نشون میده ماله منی ولی تتوی مالکیت ماله جاهای دیگه بدنه
منظورشو فهمیدم سعی کردم خجالت نکشم

ت ا: من نخوام بدنمو کبود کنی باید کی رو ببینم؟

شرط
لایک 170