ازدواج اجباری پارت 2
ویو یونگی
رفتم تو اتاقم و همه ی وسایل اتاقمو شکوندم و کنار تختم گریه کردم این اولین باره دارم گریه می کنم به خاطر اون دختره ی جنده ی جرومی وایسا دارم برات
ویوا/ت
تو اتاقم داشتم گریه می کردم که یاد بابا و جیمین افتادم و خودم و زدم به در و دیوار و آخرش جلوی در خوابم برد
فلش بک صبح
از خواب پاشدم و رفتم پایین که بابام گفت ا/ت امروز برو خرید واسه امشب
ا/ت:چشم
رفتم تو اتاقم و لباسمو و پوشیدم (اسلاید دوم)
و به میا زنگ زدم تا باهم بریم خرید و رسیذیم به پاساژ تنها چیزی که حالمو خوب می کنه خرید کردن هستش
ویو یونگی
صبح از خواب پاشدم دیدیم همه وسایل اتاقم شسکته هستش بهی اد دیشب افتادم رفتم پایین که بابام گفت برم دسته گل بخرم
و با بچه ها (اعضا) قرار گذاشتیم تو پساژ همو ببینم تو کافه قرار گذاشتیم و همه اومدن همه چی رو براشون تعریف کردم
کوک:من دختر رو دیدم خیلی قشنگه و دنبال پسرا نیست
نامجون:آره یونگی نگران نباش
که صدای در کافه اومد که
جیهوپ:یونگی خودشه زنت
سرمو برگردوندم و...
ادامه کامنت
رفتم تو اتاقم و همه ی وسایل اتاقمو شکوندم و کنار تختم گریه کردم این اولین باره دارم گریه می کنم به خاطر اون دختره ی جنده ی جرومی وایسا دارم برات
ویوا/ت
تو اتاقم داشتم گریه می کردم که یاد بابا و جیمین افتادم و خودم و زدم به در و دیوار و آخرش جلوی در خوابم برد
فلش بک صبح
از خواب پاشدم و رفتم پایین که بابام گفت ا/ت امروز برو خرید واسه امشب
ا/ت:چشم
رفتم تو اتاقم و لباسمو و پوشیدم (اسلاید دوم)
و به میا زنگ زدم تا باهم بریم خرید و رسیذیم به پاساژ تنها چیزی که حالمو خوب می کنه خرید کردن هستش
ویو یونگی
صبح از خواب پاشدم دیدیم همه وسایل اتاقم شسکته هستش بهی اد دیشب افتادم رفتم پایین که بابام گفت برم دسته گل بخرم
و با بچه ها (اعضا) قرار گذاشتیم تو پساژ همو ببینم تو کافه قرار گذاشتیم و همه اومدن همه چی رو براشون تعریف کردم
کوک:من دختر رو دیدم خیلی قشنگه و دنبال پسرا نیست
نامجون:آره یونگی نگران نباش
که صدای در کافه اومد که
جیهوپ:یونگی خودشه زنت
سرمو برگردوندم و...
ادامه کامنت
۹.۹k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.