رمان عاشقم باش 🙃🫀

part 81

دیانا:مرگگگگ به درکککک تا اخر عمرت جات رو کاناپس اشغال کثافت حالا این اومد دم در خونه معلوم نیس اقا چند نفرو کرده جلو من نشسته منتظر تست بارداری منه😒
من:دیاناااااا... ای خدااااا از دست تووووووووووو برم بمیرمممم
دیانا:برو اصن بمیر
من:باشه چصم
دیانا:چصی؟
من:با من حرف نزن خانم رحیمی پاشو رسیدیم

دیانا

درو باز کردم و محکم بستم
و سوار اسانسور شدم
رفتم بالا ارسلان اومد
رفتیم تو
لباس عوض کردیم شام خوردیم البته ارسلان کنار من ننشست و رفت یه ور دیگه
پسره گنده چصی میاد برای من😒
رفتم بخوابم
تو اتاق
یه شب به خیرم بهم نگفت
عیشششش
چشام گرم شد و خوابیدم
فردا صبح پاشدیم رفتیم جواب ازمایشو بگیریم

گلاره

اومدن دوتاشون برا جواب ازمایش
من:من میگیرم
ارسلان:خودم بگیرم خیالم راحت تره
من:نه چیزه من میگیرم میارم دیگه
ارسلان:خودم میگیرم



#رمان
#عشق
#دیانا
#دیانا_رحیمی
#ارسلان
#ارسلان_کاشی
#اکیپ_سلاطین
#اکیپ_نیکا