انتخاب من پارت ⁶
ا.ت : اگه دوسش داری بگو من بهش میگم
سومین خواهر تهیونگ بود
همینطورم بهترین دوست من
از بچگی باهم میساختیم
اون خیلی ساده لوح بود من همیشه مواظبش بودم
م ا.ت: آمادهاین؟
بومگیو: اره بریم
ب ا.ت : ا.ت
ا.ت : بله
ب ا.ت : کفشات و گوشوارت 😏
ا.ت : اهههه فقط قشنگن همین
م ا.ت : بریممممم
سوار ماشین شدیم
بومگیو خدشو توی ژل مو غرق کرده بود
گوشیمو بر داشتم و به سومین پیام دادم
( ا.ت=_ سومین=×)
_ وضع چجوریه موچی؟
× بابابزرگ داره به تهیونگ میگه کناره تو بشینه
_ مگه کنار هم نیستیم؟
× نه من و هانول پیش توعیم
_ عا
× دارین میاین؟
_ اره نزدیکیم
× خب من برم بای
_ بای موچی
〰️〰️〰️
_ بابا میگم اتاقارو چجوری تقسیم میکنن؟
ب ا.ت : ۳ نفره
_ اع چرا
ب ا.ت : زیادیم خب
م ا.ت: خب دیگه رسیدیم
بومگیو : ا.ت دستت
از ۱۴ سالگیمون بومگیو به من گفت توی جمعای خونوادگی دستمو دور دستش حلقه کنم
واقعا این کارو می پرستید
_ بریم
مامان و بابا جلو تر رفتن
_ چرا عاشق سومین شدی؟
بومگیو: با خودش صادقه من کسیو میخام که به خودش شک نداشته باشه
_ اون درونگرا تر از چیزیه که فکرشو میکنی نزدیک شون بهش آسون نیست
بومگیو : اسانسورو بزن
پوفی کردم و دکمه طلایی رو فشار دادم
میتونستم تصور کنم اون عوضی حالا چطوری پاشو روی هم انداخته و با تمسخر به دخترای هرزه و احمقی که هر لحظه براش چشمک میزنن نگاه میکنه
هر کدومشون حداقل یه شب زیر خواب هانول بودن اه اون یه نجاست به تمام معنا بود
در آسانسور باز شد و باد ملایم توی صورتم خورد اون عوضی توی این آسانسور بوده همون ادکلن مسخره که بوش همه جا میمونه
توی دلم خالی شد داشتیم میرفتیم بالا
از بچگی توی آسانسور همین حسو داشتم
چشمامو بستم
قلبم نا منظم میزد ولی الان وقت اون قرصا نبود
بومگیو: ا.ت اتتت حواست کجاست
_ ها چیه
چشمامو باز کردم رنگ طلایی کت های گرون
کفشای پاشنه بلند موهای موج دار میکاپ غلیظ
اینا همش ی معنا میداد
ما رسیده بودیم ،،،،، پیش گرگا
پیوند!!!!!!!
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
هایییی
من برگشتم
حمایت؟
گایز این یه معماعه که چرا من اخر هر پارت مینویسم پیوند
وقتی فیک تموم شد بم بگین چی راجبش فکر میکنین
راهنمایی: به فیک انتخاب من ربط داره
سومین خواهر تهیونگ بود
همینطورم بهترین دوست من
از بچگی باهم میساختیم
اون خیلی ساده لوح بود من همیشه مواظبش بودم
م ا.ت: آمادهاین؟
بومگیو: اره بریم
ب ا.ت : ا.ت
ا.ت : بله
ب ا.ت : کفشات و گوشوارت 😏
ا.ت : اهههه فقط قشنگن همین
م ا.ت : بریممممم
سوار ماشین شدیم
بومگیو خدشو توی ژل مو غرق کرده بود
گوشیمو بر داشتم و به سومین پیام دادم
( ا.ت=_ سومین=×)
_ وضع چجوریه موچی؟
× بابابزرگ داره به تهیونگ میگه کناره تو بشینه
_ مگه کنار هم نیستیم؟
× نه من و هانول پیش توعیم
_ عا
× دارین میاین؟
_ اره نزدیکیم
× خب من برم بای
_ بای موچی
〰️〰️〰️
_ بابا میگم اتاقارو چجوری تقسیم میکنن؟
ب ا.ت : ۳ نفره
_ اع چرا
ب ا.ت : زیادیم خب
م ا.ت: خب دیگه رسیدیم
بومگیو : ا.ت دستت
از ۱۴ سالگیمون بومگیو به من گفت توی جمعای خونوادگی دستمو دور دستش حلقه کنم
واقعا این کارو می پرستید
_ بریم
مامان و بابا جلو تر رفتن
_ چرا عاشق سومین شدی؟
بومگیو: با خودش صادقه من کسیو میخام که به خودش شک نداشته باشه
_ اون درونگرا تر از چیزیه که فکرشو میکنی نزدیک شون بهش آسون نیست
بومگیو : اسانسورو بزن
پوفی کردم و دکمه طلایی رو فشار دادم
میتونستم تصور کنم اون عوضی حالا چطوری پاشو روی هم انداخته و با تمسخر به دخترای هرزه و احمقی که هر لحظه براش چشمک میزنن نگاه میکنه
هر کدومشون حداقل یه شب زیر خواب هانول بودن اه اون یه نجاست به تمام معنا بود
در آسانسور باز شد و باد ملایم توی صورتم خورد اون عوضی توی این آسانسور بوده همون ادکلن مسخره که بوش همه جا میمونه
توی دلم خالی شد داشتیم میرفتیم بالا
از بچگی توی آسانسور همین حسو داشتم
چشمامو بستم
قلبم نا منظم میزد ولی الان وقت اون قرصا نبود
بومگیو: ا.ت اتتت حواست کجاست
_ ها چیه
چشمامو باز کردم رنگ طلایی کت های گرون
کفشای پاشنه بلند موهای موج دار میکاپ غلیظ
اینا همش ی معنا میداد
ما رسیده بودیم ،،،،، پیش گرگا
پیوند!!!!!!!
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
هایییی
من برگشتم
حمایت؟
گایز این یه معماعه که چرا من اخر هر پارت مینویسم پیوند
وقتی فیک تموم شد بم بگین چی راجبش فکر میکنین
راهنمایی: به فیک انتخاب من ربط داره
۳.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.