᭙ꫀ ꪶꪮꪜꫀ ꪗꪮꪊ
᭙ꫀ ꪶꪮꪜꫀ ꪗꪮꪊ
℘8
ویو لیا
لیا: ولی من مطمئنم کلشو درست رفتیم
جی: خانم جانگ شما معلمی
لیا: حتی اگر معلم هم نباشم میفهمم درست رفتم یانه
جی: خانم جانگ لطفا درست رفتار کنید و اگر نه رفتار دیگه با شما میشه
لیا:چه رفتاری مثلا
جی: خانم لیا لطفا از کلاس من برید بیرون
لیا: بهتر میرم
ارا: منم میرم
فلیکس: منم میرم
رامونا: م...منم میرم
نادیا: منم میرم
جی: همتون میمونید فقط خانم جانگ از کلاس میره بیرون
بچها بی اهمیت به جیهوپ از کلاس خارج شدن و با بی حوصلگی رفتن تو کلاس نشستن
لیا: بچها نیاز نبود بخاطر من اینکارو بکنید
فلیکس: مهم نیست منم خسته شده بودم
ارا: آره بابا ولش
نادیا: مهم نیست
رامونا: اشکال نداره
فلیکس: راستی لیا نگفتی میای باهم قرار بزاریم یا نه
ارا: لیا بگو ارهههه
نادیا: من جاش جواب میدم اره قرار میذاره
رامونا: باید بگی اره
لیا: خوب راستش ....ا.....آره
فلیکس پامیشه و لیا رو بغل میکنه
فلیکس: فکر کنم الان بهترین موقعه برای گفتن این جمله باشه جانگ لیا من عاشقتم
ارا، نادیا ،رامونا: جیغغغغغغ
زنگ خورد و فلیکس و لیا دست در دست هم از کلاس خارج شدن و همون لحظه جی هوپ از کنارشون رد میشه
فلیکس : لیا اهل کره ای
لیا: نمی دونم یادم نمیاد
فلیکس: چیی
لیا: خوب راستش بخاطر اینکه سرم خورده به سنگ یسری از خاطراتم و یادم نیست
فلیکس : چه عجیب
لیا: اوهوم
پزش یه زمانی که زنگ خورد
فلیکس: ارا پا میشی من کنار لیا بشینم
ارا: ایشششش خا باش
فلیکس: مرسی آبجی جونم
لیا: چی شما خواهر برادرین
ارا: آره
لیا: خوب چرا چیزی نگفتی بهم
ارا: چون نپرسیدی
معلم آمد سرکلاس
تهیونگ: بچها بیاین سالن
دوباره یاد آوری
( ات: تهیونگ تو دوسم داری
تهیونگ: جوری که حاضرم برات بمیرم( خوابالودگی)
ات: پس نخواب بیا فیلم ببینیم
تهیونگ: ات بگیر بخواب ساعت ۵ صبح بخدا که جغدی
تهیونگ دست ات و میکشه محکم بغلش میکنه
ات: ولی من خوابم نمیاد
تهیونگ : بخواب خوابت میگیره
ات: منطقی خوب حداقل بوسم کن و برام اهنگ بخون
تهیونگ لبای ات میبوسه و در گوشش آهنگ میخونه )
تهیونگ: خانم جانگ شما نمیاین
لیا: ا.....الان میام
بچها میرن سالن قرار شد نقش های متفاوت و به بچها بدن و لیا و فلیکس نقش اول شدن
قرار شد تو یه سکانس فلیکس لبای لیا رو ببوسه و تهیونگ داشت اون صحنه رو به فلیکس یاد میداد تهیونگ دست لیا رو گرفت و اونو چرخوند و بغلش کرد و در گوشش گفت
تهیونگ: هنوزم شبا تا صبحا بیداری
یدفعه ای لیا خودشو عقب کشید
فلیکس: لیا خوبی
لیا: ا...آره خوبم فقط من نمی خوام نقش اصلی باشم
ارا: لیا خفشو
لیا: نه ارا من نمی تونم هیچ استعدادی تو بازیگری ندارم
تهیونگ: خوب پس خانم پارک بازیگر نقش اصلی میشن شما اگر دوست داری می تونی بری
ارا از اون مکان خارج شد و با فلیکس به پشت پرده رفت
فلیکس: اون لحظه اتفاقی افتاد
لیا: نه راستش دلم نمی خواستم اصن تو ای برنامه باشم
فلیکس: اکی باشه اشکالی نداره
۳۰ دقیقه بعد
تهیونگ: خوب بچها چند دقیقه استراحت کنید بعدش بیاید سر تمرین
بچها: چشم
لیا: استاد ببخشید
تهیونگ: بله
لیا: میشه من تو برنامه نباشم
تهیونگ: امم آره ولی بجاش باید بری تو کلاس مشکلی نداری
لیا: نه ندارم
تهیونگ :اکی
لیا: ممنون فعلا
تهیونگ: فعلا
℘8
ویو لیا
لیا: ولی من مطمئنم کلشو درست رفتیم
جی: خانم جانگ شما معلمی
لیا: حتی اگر معلم هم نباشم میفهمم درست رفتم یانه
جی: خانم جانگ لطفا درست رفتار کنید و اگر نه رفتار دیگه با شما میشه
لیا:چه رفتاری مثلا
جی: خانم لیا لطفا از کلاس من برید بیرون
لیا: بهتر میرم
ارا: منم میرم
فلیکس: منم میرم
رامونا: م...منم میرم
نادیا: منم میرم
جی: همتون میمونید فقط خانم جانگ از کلاس میره بیرون
بچها بی اهمیت به جیهوپ از کلاس خارج شدن و با بی حوصلگی رفتن تو کلاس نشستن
لیا: بچها نیاز نبود بخاطر من اینکارو بکنید
فلیکس: مهم نیست منم خسته شده بودم
ارا: آره بابا ولش
نادیا: مهم نیست
رامونا: اشکال نداره
فلیکس: راستی لیا نگفتی میای باهم قرار بزاریم یا نه
ارا: لیا بگو ارهههه
نادیا: من جاش جواب میدم اره قرار میذاره
رامونا: باید بگی اره
لیا: خوب راستش ....ا.....آره
فلیکس پامیشه و لیا رو بغل میکنه
فلیکس: فکر کنم الان بهترین موقعه برای گفتن این جمله باشه جانگ لیا من عاشقتم
ارا، نادیا ،رامونا: جیغغغغغغ
زنگ خورد و فلیکس و لیا دست در دست هم از کلاس خارج شدن و همون لحظه جی هوپ از کنارشون رد میشه
فلیکس : لیا اهل کره ای
لیا: نمی دونم یادم نمیاد
فلیکس: چیی
لیا: خوب راستش بخاطر اینکه سرم خورده به سنگ یسری از خاطراتم و یادم نیست
فلیکس : چه عجیب
لیا: اوهوم
پزش یه زمانی که زنگ خورد
فلیکس: ارا پا میشی من کنار لیا بشینم
ارا: ایشششش خا باش
فلیکس: مرسی آبجی جونم
لیا: چی شما خواهر برادرین
ارا: آره
لیا: خوب چرا چیزی نگفتی بهم
ارا: چون نپرسیدی
معلم آمد سرکلاس
تهیونگ: بچها بیاین سالن
دوباره یاد آوری
( ات: تهیونگ تو دوسم داری
تهیونگ: جوری که حاضرم برات بمیرم( خوابالودگی)
ات: پس نخواب بیا فیلم ببینیم
تهیونگ: ات بگیر بخواب ساعت ۵ صبح بخدا که جغدی
تهیونگ دست ات و میکشه محکم بغلش میکنه
ات: ولی من خوابم نمیاد
تهیونگ : بخواب خوابت میگیره
ات: منطقی خوب حداقل بوسم کن و برام اهنگ بخون
تهیونگ لبای ات میبوسه و در گوشش آهنگ میخونه )
تهیونگ: خانم جانگ شما نمیاین
لیا: ا.....الان میام
بچها میرن سالن قرار شد نقش های متفاوت و به بچها بدن و لیا و فلیکس نقش اول شدن
قرار شد تو یه سکانس فلیکس لبای لیا رو ببوسه و تهیونگ داشت اون صحنه رو به فلیکس یاد میداد تهیونگ دست لیا رو گرفت و اونو چرخوند و بغلش کرد و در گوشش گفت
تهیونگ: هنوزم شبا تا صبحا بیداری
یدفعه ای لیا خودشو عقب کشید
فلیکس: لیا خوبی
لیا: ا...آره خوبم فقط من نمی خوام نقش اصلی باشم
ارا: لیا خفشو
لیا: نه ارا من نمی تونم هیچ استعدادی تو بازیگری ندارم
تهیونگ: خوب پس خانم پارک بازیگر نقش اصلی میشن شما اگر دوست داری می تونی بری
ارا از اون مکان خارج شد و با فلیکس به پشت پرده رفت
فلیکس: اون لحظه اتفاقی افتاد
لیا: نه راستش دلم نمی خواستم اصن تو ای برنامه باشم
فلیکس: اکی باشه اشکالی نداره
۳۰ دقیقه بعد
تهیونگ: خوب بچها چند دقیقه استراحت کنید بعدش بیاید سر تمرین
بچها: چشم
لیا: استاد ببخشید
تهیونگ: بله
لیا: میشه من تو برنامه نباشم
تهیونگ: امم آره ولی بجاش باید بری تو کلاس مشکلی نداری
لیا: نه ندارم
تهیونگ :اکی
لیا: ممنون فعلا
تهیونگ: فعلا
۴.۳k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.