پارت۳
پارت۳
.
.
.
پارتی شروع شده بود...
کلی از بچه ها اومدن در اتاق نیکولای رو زدن اما نیکولای خواب سنگینی داشت...
آلیس کلید یدک اتاق نیکولای رو داشت اما فکر میکرد که کار بدیه که بخواد بره و درو باز کنه...
یکی از دخترای جن..ده ی کلاس به نام لوسی چون مست شده بود از آلیس کلید یدک رو گرفت[به زور] رفت و در اتاق رو باز کرد کسی جلو در نبود رفت تو و درو قفل کرد...
همونطور که گفتم نیکولای ل..خت بود...
نیکولای وقتی بیدار میشه حالش بده و به لوسی ت..جا..وز میکنه!..
اون روز تموم میشه...
نیکولای شب رو همونجا میخوابه وقتی پا میشه و میخواد بره همش فکر لوسی تو ذهنشه...
میرسه خونه وقتی میره تو میبینه مامانش سکته مغزی کرده...
نیکولای تا مامانشو میبینه به آمبولانس زنگ میزنه...
مامانشو میبرن،وقتی از اتاق کما دکتر در میاد دکتر به نیکولای میگه که مادرش از روی استرس زیاد این سکته رو کرده و مرده!!
نیکولای بعد از شنیدن این خبر کلی گریه میکنه...
ادامش بعد از اینکه سه تا لایک خورد 😉😊
بوس بهتون 😚
حمایت کنید 🙁🥺
.
.
.
پارتی شروع شده بود...
کلی از بچه ها اومدن در اتاق نیکولای رو زدن اما نیکولای خواب سنگینی داشت...
آلیس کلید یدک اتاق نیکولای رو داشت اما فکر میکرد که کار بدیه که بخواد بره و درو باز کنه...
یکی از دخترای جن..ده ی کلاس به نام لوسی چون مست شده بود از آلیس کلید یدک رو گرفت[به زور] رفت و در اتاق رو باز کرد کسی جلو در نبود رفت تو و درو قفل کرد...
همونطور که گفتم نیکولای ل..خت بود...
نیکولای وقتی بیدار میشه حالش بده و به لوسی ت..جا..وز میکنه!..
اون روز تموم میشه...
نیکولای شب رو همونجا میخوابه وقتی پا میشه و میخواد بره همش فکر لوسی تو ذهنشه...
میرسه خونه وقتی میره تو میبینه مامانش سکته مغزی کرده...
نیکولای تا مامانشو میبینه به آمبولانس زنگ میزنه...
مامانشو میبرن،وقتی از اتاق کما دکتر در میاد دکتر به نیکولای میگه که مادرش از روی استرس زیاد این سکته رو کرده و مرده!!
نیکولای بعد از شنیدن این خبر کلی گریه میکنه...
ادامش بعد از اینکه سه تا لایک خورد 😉😊
بوس بهتون 😚
حمایت کنید 🙁🥺
۱.۵k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.