برادر خوانده 🧑🏻✨
برادر خوانده 🧑🏻✨
پارت 3 🧑🏻✨
ویو تهیونک
ا/ت رو برآید بغل کردم و گذاشتم رو تخت و چند لحظه محوش شدم به خودم اومد و رفتم پایین دیدم مادر ا/ت اومده
_ سلام خانم کیم
م/ت:سلام تهیونگ عزیزم خوش اومدی به خانه باهام راحت باش نمیگم مامان صدام کن ولی خانم کیم هم صدا نکن
_چشم خیلی ممنون
م/ت:ا/ت اومده ؟
_بله بالا خوابیده
م/ت:میشه صداش کنی الان مطمئنم خیلی وقته خوابیده
_چشم الان صداش میکنم
م/ت:ممنون
همون راهی که اومده بودم رو برگشتم بدون در زدن وارد اتاقش شدم تو این چند دقیقه که نبودم معلومه یه خواب دیده ترسیده به نظر میرسید کلی عرق سرد کرده بود
_هی ا/ت بیدار شو ا/ت با تو هستم
+نه نکن من کاری نکردم منو نزن نه (تو خواب حرف میزنه)
_هی ا/ت کسی اینجا تو رو نمیزنه نترس آروم باش
+نکن من رو اینجا نزار من میترسم
دیدم اینجوری نمیشه بلندش کردم و بغلش کردم و صداش کردم
_ا/ت ا/ت ا/ت بیدار شو دیگه ا/ت
با این صدا زدنام چشماش رو باز کرد
+اون منو میکشه اون منو میکشه(گریه،ترسیده)
خودش رو تو بغلم جا کرد و عین یه بچه کوچولو بغلش کردم و گفتم
_هیششش هیچکس نمیخواد تو رو بکشه باشه آروم باش
+اون منو میکشه منو زندانی کرد
_ا/ت تو الان اینجا تو بغل منی کسی زندانیان نکرده
بعد این حرفم چند لحظه آروم شد بعد گفت
+چییییی؟
و خودش رو از بغلم انداخت بیرون
+تو اینجا چیکار میکنی؟
_پَ اگه من الان اینجا نبودم که اون یارو کشته بودتت
_مامانت گفت بیام صدات کنم
+چرا؟
_من چه میدونم؟
+خوب بابا بد جنس
_جای تشکرته
+ببخشید خیلی ممنون که از خواب بیدارم کردی و نذاشتی بمیرم
_حالا شد بیا برو ببین مامانت چیکارت داشت
+باشه
پارت 3 🧑🏻✨
ویو تهیونک
ا/ت رو برآید بغل کردم و گذاشتم رو تخت و چند لحظه محوش شدم به خودم اومد و رفتم پایین دیدم مادر ا/ت اومده
_ سلام خانم کیم
م/ت:سلام تهیونگ عزیزم خوش اومدی به خانه باهام راحت باش نمیگم مامان صدام کن ولی خانم کیم هم صدا نکن
_چشم خیلی ممنون
م/ت:ا/ت اومده ؟
_بله بالا خوابیده
م/ت:میشه صداش کنی الان مطمئنم خیلی وقته خوابیده
_چشم الان صداش میکنم
م/ت:ممنون
همون راهی که اومده بودم رو برگشتم بدون در زدن وارد اتاقش شدم تو این چند دقیقه که نبودم معلومه یه خواب دیده ترسیده به نظر میرسید کلی عرق سرد کرده بود
_هی ا/ت بیدار شو ا/ت با تو هستم
+نه نکن من کاری نکردم منو نزن نه (تو خواب حرف میزنه)
_هی ا/ت کسی اینجا تو رو نمیزنه نترس آروم باش
+نکن من رو اینجا نزار من میترسم
دیدم اینجوری نمیشه بلندش کردم و بغلش کردم و صداش کردم
_ا/ت ا/ت ا/ت بیدار شو دیگه ا/ت
با این صدا زدنام چشماش رو باز کرد
+اون منو میکشه اون منو میکشه(گریه،ترسیده)
خودش رو تو بغلم جا کرد و عین یه بچه کوچولو بغلش کردم و گفتم
_هیششش هیچکس نمیخواد تو رو بکشه باشه آروم باش
+اون منو میکشه منو زندانی کرد
_ا/ت تو الان اینجا تو بغل منی کسی زندانیان نکرده
بعد این حرفم چند لحظه آروم شد بعد گفت
+چییییی؟
و خودش رو از بغلم انداخت بیرون
+تو اینجا چیکار میکنی؟
_پَ اگه من الان اینجا نبودم که اون یارو کشته بودتت
_مامانت گفت بیام صدات کنم
+چرا؟
_من چه میدونم؟
+خوب بابا بد جنس
_جای تشکرته
+ببخشید خیلی ممنون که از خواب بیدارم کردی و نذاشتی بمیرم
_حالا شد بیا برو ببین مامانت چیکارت داشت
+باشه
۲۷.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.