Life full of pain
Life full of pain
Part9
+ من نمیخوام
_ ولی من هم عقیده ات نیستم خودتم خوب از روز اول میدونستی یه همچین روزی میرسه پس تنها کاری که الان از دستت بر میاد فقط همراهیِ تا واست لذت بخش باشه
بعدشم ادمی مثل تو چرا باید مخالف یه سک*س باشه ؟
اروم خندید و بندای ضربدری لباسش رو با آرامش شروع به باز کردن کرد.. دختر دستش رو به پشتش رسوند و ساعد جونگ کوک رو چنگ زد
+ بسه !
_ نیست ! ... بس نیست این همه مقاومت واسه چیه متوجه نمیشم ؟
+ من فقط نمیخوام باهات سک&س داشته باشم همین ، کجای این و نمیفهمی
_ دلیل ؟ هوم ؟ منتظرم....
موهای دختر و لای مشتش گرفت صورتش و از کنار مماس صورت دختر و کرد نفسای داغش و خالی کرد هارد شده بود بدجوری از این رو میخواست مقاومت دختر و ببینه و اما دختر ...
به عنوان یه دختر داشت فانتزی های مورد علاقش براورده میشد اما دلش نمیخواست همینطور بلاتکلیف با یه one night ( رابطه ی یه شبه ) باکره گیش رو از دست بده
اروم بغضی که تو گلوش جا خوش کرده بود باعث ریختن اشک هاش شده بود نگاهی به مرد کرد و نمیتونست به خاطره دستای توان مندش روی دهنش حرفی بزنی منتظر بود میدونست دیگه کاری از دستش ساخته نیست و درست لحظه ای که اشکاش داشت میچکید .....
منتظر نظرتونما
چون بعد مدتها اومدم شرط نمیزارم ولی بدون شرط که خوش نمیگذره..؟
Part9
+ من نمیخوام
_ ولی من هم عقیده ات نیستم خودتم خوب از روز اول میدونستی یه همچین روزی میرسه پس تنها کاری که الان از دستت بر میاد فقط همراهیِ تا واست لذت بخش باشه
بعدشم ادمی مثل تو چرا باید مخالف یه سک*س باشه ؟
اروم خندید و بندای ضربدری لباسش رو با آرامش شروع به باز کردن کرد.. دختر دستش رو به پشتش رسوند و ساعد جونگ کوک رو چنگ زد
+ بسه !
_ نیست ! ... بس نیست این همه مقاومت واسه چیه متوجه نمیشم ؟
+ من فقط نمیخوام باهات سک&س داشته باشم همین ، کجای این و نمیفهمی
_ دلیل ؟ هوم ؟ منتظرم....
موهای دختر و لای مشتش گرفت صورتش و از کنار مماس صورت دختر و کرد نفسای داغش و خالی کرد هارد شده بود بدجوری از این رو میخواست مقاومت دختر و ببینه و اما دختر ...
به عنوان یه دختر داشت فانتزی های مورد علاقش براورده میشد اما دلش نمیخواست همینطور بلاتکلیف با یه one night ( رابطه ی یه شبه ) باکره گیش رو از دست بده
اروم بغضی که تو گلوش جا خوش کرده بود باعث ریختن اشک هاش شده بود نگاهی به مرد کرد و نمیتونست به خاطره دستای توان مندش روی دهنش حرفی بزنی منتظر بود میدونست دیگه کاری از دستش ساخته نیست و درست لحظه ای که اشکاش داشت میچکید .....
منتظر نظرتونما
چون بعد مدتها اومدم شرط نمیزارم ولی بدون شرط که خوش نمیگذره..؟
۳.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.