بوکسر دوست داشتنی:)
بوکسر دوست داشتنی:)
P4
-اهم...
" ا.ت و بینا یهو برگشتن و پشت سرشون رو نگاه کردن ولی چیزی ندیدن..."
بینا: صدای کی بود؟(تعجب.استرس)
ا.ت: روح ورزشکارایی که مردن(خنده)
بینا: ا.ت خفه شو اینجا یکی هست...
ا.ت: آره اون یکی هم کسی نیست جز کیم تهیونگ معشوقه بینا(خنده)
بینا: (پوکر)خفه شووو(بطری آبی که توی کوله کنارش بود رو پرت کرد سمت ا.ت)
ا.ت: ایییی...میکشمتت(خنده)
"همینطور همه چی پرت میکردن که.."
- اهم...
بینا: دوباره اون صدای فا...(هردو برگشتن که...)
- فا؟؟؟
ا.ت: (آب دهنشو صدا دار قورت داد)
- چرا حرفت و خوردی خانم کوچولو؟(همینطور نزدیک بینا میشد)
بینا: کیم...(زیرلب.ترس)
- ازم....ترسیدی؟
"یهو بینا پرید بغل تهیونگ و محکم بغلش کرد و بعد اومد پایین و همینطور جلوی ته راه میرفت و میگفت..."
بینا: بهم امضا میدی؟میای عکس بگیریم؟قدت خیلی بلندهههه! تو بیش از حد جذابی! من بینا هستم! میشه عکس بگیرمم؟؟بیا دیگههه...توروخدا...(همینطور پشت سرهم حرف میزد)
ته: هیششش...بچه چقدر حرف میزنی!
ا.ت دم گوش بینا: زیاده روی کردی...خودت و جمع کن!(خنده اروم)
بینا: (آب دهنشو قورت داد)ببخشید(اروم)
ته: نترس کاریت ندارم...اسمت رو هم بلدم چون ما دوتا از اولش اینجا بودیم...
ا.ت: ولی شما که یک نفری...
-سلام...
ا.ت: *جیغ*
-اییی گوشمم...
ته: اوف اروم باش دختر...اسمت چی بود..اها ا.ت!
ا.ت: اسمم و گفت(اروم دم گوش بینا)
بینا: اون جئونه(دم گوش ا.ت)
ا.ت: فرار کنیم(دم گوش بینا)
"به ته و دوستش زل زدن ولی همزمان دم گوش هم حرف میزنن..."
بینا: فکر خوبیه(دم گوش ا.ت)
ا.ت: اهم...چیزه..وایییی اون پرده چه نازهههه
بینا: گوگولیییی!
"داشتن میرفتن سمت پرده تا از در کنارش فرار کنن که ته دست بینا رو گرفت و هردو ایستادن"
ته: چرا میخواید فرار کنین
بینا: فرار؟؟؟(خنده بلند.ضایع)نه بابا کی خواست فرار کنه
ا.ت:(خنده بلند.ضایع)درسته!
P4
-اهم...
" ا.ت و بینا یهو برگشتن و پشت سرشون رو نگاه کردن ولی چیزی ندیدن..."
بینا: صدای کی بود؟(تعجب.استرس)
ا.ت: روح ورزشکارایی که مردن(خنده)
بینا: ا.ت خفه شو اینجا یکی هست...
ا.ت: آره اون یکی هم کسی نیست جز کیم تهیونگ معشوقه بینا(خنده)
بینا: (پوکر)خفه شووو(بطری آبی که توی کوله کنارش بود رو پرت کرد سمت ا.ت)
ا.ت: ایییی...میکشمتت(خنده)
"همینطور همه چی پرت میکردن که.."
- اهم...
بینا: دوباره اون صدای فا...(هردو برگشتن که...)
- فا؟؟؟
ا.ت: (آب دهنشو صدا دار قورت داد)
- چرا حرفت و خوردی خانم کوچولو؟(همینطور نزدیک بینا میشد)
بینا: کیم...(زیرلب.ترس)
- ازم....ترسیدی؟
"یهو بینا پرید بغل تهیونگ و محکم بغلش کرد و بعد اومد پایین و همینطور جلوی ته راه میرفت و میگفت..."
بینا: بهم امضا میدی؟میای عکس بگیریم؟قدت خیلی بلندهههه! تو بیش از حد جذابی! من بینا هستم! میشه عکس بگیرمم؟؟بیا دیگههه...توروخدا...(همینطور پشت سرهم حرف میزد)
ته: هیششش...بچه چقدر حرف میزنی!
ا.ت دم گوش بینا: زیاده روی کردی...خودت و جمع کن!(خنده اروم)
بینا: (آب دهنشو قورت داد)ببخشید(اروم)
ته: نترس کاریت ندارم...اسمت رو هم بلدم چون ما دوتا از اولش اینجا بودیم...
ا.ت: ولی شما که یک نفری...
-سلام...
ا.ت: *جیغ*
-اییی گوشمم...
ته: اوف اروم باش دختر...اسمت چی بود..اها ا.ت!
ا.ت: اسمم و گفت(اروم دم گوش بینا)
بینا: اون جئونه(دم گوش ا.ت)
ا.ت: فرار کنیم(دم گوش بینا)
"به ته و دوستش زل زدن ولی همزمان دم گوش هم حرف میزنن..."
بینا: فکر خوبیه(دم گوش ا.ت)
ا.ت: اهم...چیزه..وایییی اون پرده چه نازهههه
بینا: گوگولیییی!
"داشتن میرفتن سمت پرده تا از در کنارش فرار کنن که ته دست بینا رو گرفت و هردو ایستادن"
ته: چرا میخواید فرار کنین
بینا: فرار؟؟؟(خنده بلند.ضایع)نه بابا کی خواست فرار کنه
ا.ت:(خنده بلند.ضایع)درسته!
۱۰.۹k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.