تک پارتی کوک "دختر خیابانی"
با اعضا واسه فیلمبرداری قرار بود بریم یکی از خیابون های قدیمی کره لباسامون رو پوشیدیم و عکسبرداری شروع شد
3 ساعت بعد
هممون خسته شدیم بچه ها برگشتن خوابگاه ولی من میخواستم برم خونه خودم بخاطر همین داشتم پیاده برمیگشتم که یه پارکی دیدم صداهای عجیب و غریبی ازش میومد فقط دوتا بلوک با خونمون فاصله بود یکمی اومدم جلوتر هر چه نزدیک میشدم صداها بیشتر میشد داشتن بسکتبال بازی میکردن کلی آدم اونجا بود باید برمیگشتم ولی مطیع غریزم شدم و اونجا موندم تا یکمی تماشاشون کنم یه تیم قرمز و یه تیم آبی پوش بود تیم آبی دوتا عقب بودن کمی بعد صداها بیشتر شد دیگه اخرای بازی بود یه کسی بین اون همه نفر بود که از اول هم صورتش پوشیده بود و به هیچ کس نشون نمیداد توپ توی دستش همه نفسهاشون رو حبس کرده بودن اگه این گل رو میزد اونا برنده میشدن توپ رو پرت کرد و درست به موقع توپ از حلقه رد شد صدای جیغ و داد بلند شد ج
همه داشتن براشون دست میزدن واقعا بازی خوبی بود یه جورایی از بودن اونجا پشیمون نشدم همه رفتن ولی اون پسره اونجا موند نمیدونم چرا میخواستم باهاش آشنا بشم یه قدم نزدیکش شدم که گفت ممکن بود بشناسنت یعنی من رو شناخت کلاه و ماسکش رو در آورد در کمال تعجب با یه دختر روبه رو شدم موهای بلند و چشمای عسلی داشت از کیفش یه اسکیت بنفش در آورد روش پر از برچسب های بی تی اس بود اومد پیشم گفت برگرد اگه یکی اینجا ببینتت مشکل برات پیش میاد داشت میرفت که ازش پرسیدم اسمت چیه آرمی
من دختر خیابونی هستم
زیر لب اینو با خودم زمزمه کردن
دختر خیابونی
3 ساعت بعد
هممون خسته شدیم بچه ها برگشتن خوابگاه ولی من میخواستم برم خونه خودم بخاطر همین داشتم پیاده برمیگشتم که یه پارکی دیدم صداهای عجیب و غریبی ازش میومد فقط دوتا بلوک با خونمون فاصله بود یکمی اومدم جلوتر هر چه نزدیک میشدم صداها بیشتر میشد داشتن بسکتبال بازی میکردن کلی آدم اونجا بود باید برمیگشتم ولی مطیع غریزم شدم و اونجا موندم تا یکمی تماشاشون کنم یه تیم قرمز و یه تیم آبی پوش بود تیم آبی دوتا عقب بودن کمی بعد صداها بیشتر شد دیگه اخرای بازی بود یه کسی بین اون همه نفر بود که از اول هم صورتش پوشیده بود و به هیچ کس نشون نمیداد توپ توی دستش همه نفسهاشون رو حبس کرده بودن اگه این گل رو میزد اونا برنده میشدن توپ رو پرت کرد و درست به موقع توپ از حلقه رد شد صدای جیغ و داد بلند شد ج
همه داشتن براشون دست میزدن واقعا بازی خوبی بود یه جورایی از بودن اونجا پشیمون نشدم همه رفتن ولی اون پسره اونجا موند نمیدونم چرا میخواستم باهاش آشنا بشم یه قدم نزدیکش شدم که گفت ممکن بود بشناسنت یعنی من رو شناخت کلاه و ماسکش رو در آورد در کمال تعجب با یه دختر روبه رو شدم موهای بلند و چشمای عسلی داشت از کیفش یه اسکیت بنفش در آورد روش پر از برچسب های بی تی اس بود اومد پیشم گفت برگرد اگه یکی اینجا ببینتت مشکل برات پیش میاد داشت میرفت که ازش پرسیدم اسمت چیه آرمی
من دختر خیابونی هستم
زیر لب اینو با خودم زمزمه کردن
دختر خیابونی
۵۹.۸k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.