وقتی برای مدت طولانی بهشون خیره میشی
وقتی برای ی مدت طولانی بهشون خیره میشی
درخواستی
ب هنوان دوس دخترشون
---------------------------
نامجون
در حال کتاب خوندن بود ک یهویی حس میکنه یکی بهش زل زده...سرشو میاره بالا و با چشمای کهکشانی (اشتباهی دستم خورد نزدیک بوود بنویسم کس*کشا*نی)تو مواجه میشه ک غرق نگاه کردن بهش شدی
سعی میکنه نشون نده ک چقد از نوع نگاهت بهش ذوق زدس ...و لپتو اروم میکشه ....
---------------------
جین
وقتی اینجوری برای تمرکز بیشتر اخم میکنه و ب گوشی خیره میشه...قابلیت اینو داره ک تموم جهان ک هیچی ...میتونه حتی خدا رو هم مجذوب خودش کنه...ی فکر کنه و با خودش بگع عجب چیزی خلق کردمااااا...دم خودم گرم
وقتی چند دققه میگذره خیلی یهویی بهت نگاه میکنه و گوشیشو میزاره کنار و ب سمتت میچرخه
- وقتی ب تو نگاه میکنم انگار خودمو میبینم
+ها؟
-انگار دارم ب بازتاب تصویر خودم نگاه میکنم ...فقط زیبایی میبینم
+مگ من آینه دستشویی ام؟
-اسکل خو دارم میگم تو هم تقریبا ب خوشکلی منی
+اها...چیزههه....مرسی
دوباره گوشیشو بر میداره...
-چرا اینجوری شد؟اینجا ک نوشته این جمله خیلی کاربردیه برای خر کردن زنا...
-------------------
یونگی
بیشتر تایم امروز سرش توی لبتاب بود ...تو هم حوصلت سر میرفت...رفتی توی اتاق پیشش و دیدی هنوزم توی لبتابه
-کیتن الان تموم میشه ...یکم دیگه
+اشکال نداره
ولی توی دلت داشتی فوشش میدادی حسابی
رفتی کتابتو برداشتی و نشستی روی تختت...بعد از چند دقیقه حواست از کتاب پرت شد و ب نیم رخ متمرکز گربه کوچولوت خیره شدی
اصن متوجه نگاه خودت نبودی ک یهو برگشت سمتت و بهت خیره شد...یهویی ب خودت اومدی و نگاهتو برداشتی و خندهی کوچیکی کرد
-چرا نگاهتو برداشتی ؟
+ها؟...هیچی بابا حواسم پرت شد
اومد پیشت و کنارت روی تخت نشست
-ی چیزو میدونستی ؟وقتی میخوای ی چیزیو بپیچونی همیشه سرخ میشی بچه
دستی ب لپت کشیدی
+واقعا
دوباره خندید
اگ تا همین حالا فرار نکنی ممکنه ی لقمه ی چپت کنم
------------------
هوپ
اروم لالا کرده بود یا تو فکر مییکردی لالا کرده و اروم دشاتی موهاشو نوازش میکردی
چشمت ب صورت اروم و شادش افتاد ک اینقد کیوت خوابیده بود و حرکت دستت متوقف شد
چشمشو باز کرد و بهت نکاه کرد..تو هم ک فکر میکردی خوابه متعجب شدی و پلک زدی
-چرا ایستادی؟نمیخوای موهامو ناز کنی؟
+اوه...چرا
ب کیوتیت لبخندی زد و اروم در اغوشت گرفت و تو هم ب نوازش موهاش ادامه دادی
---------------------
جیمین
-اصلا گوش میدی چی میگم؟
پلک زدی و تازه فهمیدی جیمین 3 ساعته داره راجب اهنگ جدیدش با ذوق برات صحبت میکنه ولی تو ی کلمه از حرفاش رو هم متوجه نشده بودی و فقط محو تماشای چهره ی جوجه ایش شده بودی ....
اروم بهت خندید
-جوجه من سه ساعتع دارم برای تو فک میزنم....اونوقت میبینم چی؟خانوم توی دنیای دیگه سیر میکنه
دستپاچه خندیدی و با دستات ور رفتی
اروم دستتو گرفت و بهت لبخند زد
-حالا اگ حواست جمعه ادامه بدم ؟
-------------------
ته ته
مثل همیشه ک عادت داشت خیلییی کیوت غذاشو ی طرف لپش بجوه داشت همینطوری بیسکویت میخورد و تو هم از توی اشپزخونه محوش شده بودی و نگاهش میکردی
ک یهو گفت
-خانم کیم ا/ت اگ دید زدنت تموم شد ی نگاهی ب غذا بنداز بوی سوزش کل خونه رو برداشته
----------------------
کوک
در حال تکون دادن دستش جلوی صورتت تا ب هوش بیای
_ا/ت خوبی؟
تو هنوزم داری زل زل نگاهش میکنی جوری ک انگار توی خلسه رفتی
-ا/ت کم کم دارم ازت میترسم ...
میبینه همینطوری با لبخت=ند بهش خیره شدی ...گوشیشو در میاره و ب سوکجین زنگ میزنه
-الو.....؟هیونگ....میگم کمک میخوام....فک کنم ا/ت سکته کرده....3 ساعته زل زده ب من تکون نمیخوره....چیکارش کنم؟
بعد از چند دقیقه فطع کرد ....خب بسم الله
یهویی سرشو اورد جلو و و خواست ب توصیه ی هیونگ عمل کنه ک تو یهویی از خلسه اومدی بیرون و ناخوداگاه یکی زدی در گوشش
حالا اون توی خلسه رفت و متعجب بهت زل زد
+اخخخخ...ببخشید کوووک اصن حواسم نبود
+کوک؟
+کوک؟خوبی؟
+کوک چرا چیزی نمیگی داری میترسونیم...
کوک؟
در حال زنگ زدن ب سوکین تا راه حل بهش بده.....
گای*یدین سوکجین بدبختووو
درخواستی
ب هنوان دوس دخترشون
---------------------------
نامجون
در حال کتاب خوندن بود ک یهویی حس میکنه یکی بهش زل زده...سرشو میاره بالا و با چشمای کهکشانی (اشتباهی دستم خورد نزدیک بوود بنویسم کس*کشا*نی)تو مواجه میشه ک غرق نگاه کردن بهش شدی
سعی میکنه نشون نده ک چقد از نوع نگاهت بهش ذوق زدس ...و لپتو اروم میکشه ....
---------------------
جین
وقتی اینجوری برای تمرکز بیشتر اخم میکنه و ب گوشی خیره میشه...قابلیت اینو داره ک تموم جهان ک هیچی ...میتونه حتی خدا رو هم مجذوب خودش کنه...ی فکر کنه و با خودش بگع عجب چیزی خلق کردمااااا...دم خودم گرم
وقتی چند دققه میگذره خیلی یهویی بهت نگاه میکنه و گوشیشو میزاره کنار و ب سمتت میچرخه
- وقتی ب تو نگاه میکنم انگار خودمو میبینم
+ها؟
-انگار دارم ب بازتاب تصویر خودم نگاه میکنم ...فقط زیبایی میبینم
+مگ من آینه دستشویی ام؟
-اسکل خو دارم میگم تو هم تقریبا ب خوشکلی منی
+اها...چیزههه....مرسی
دوباره گوشیشو بر میداره...
-چرا اینجوری شد؟اینجا ک نوشته این جمله خیلی کاربردیه برای خر کردن زنا...
-------------------
یونگی
بیشتر تایم امروز سرش توی لبتاب بود ...تو هم حوصلت سر میرفت...رفتی توی اتاق پیشش و دیدی هنوزم توی لبتابه
-کیتن الان تموم میشه ...یکم دیگه
+اشکال نداره
ولی توی دلت داشتی فوشش میدادی حسابی
رفتی کتابتو برداشتی و نشستی روی تختت...بعد از چند دقیقه حواست از کتاب پرت شد و ب نیم رخ متمرکز گربه کوچولوت خیره شدی
اصن متوجه نگاه خودت نبودی ک یهو برگشت سمتت و بهت خیره شد...یهویی ب خودت اومدی و نگاهتو برداشتی و خندهی کوچیکی کرد
-چرا نگاهتو برداشتی ؟
+ها؟...هیچی بابا حواسم پرت شد
اومد پیشت و کنارت روی تخت نشست
-ی چیزو میدونستی ؟وقتی میخوای ی چیزیو بپیچونی همیشه سرخ میشی بچه
دستی ب لپت کشیدی
+واقعا
دوباره خندید
اگ تا همین حالا فرار نکنی ممکنه ی لقمه ی چپت کنم
------------------
هوپ
اروم لالا کرده بود یا تو فکر مییکردی لالا کرده و اروم دشاتی موهاشو نوازش میکردی
چشمت ب صورت اروم و شادش افتاد ک اینقد کیوت خوابیده بود و حرکت دستت متوقف شد
چشمشو باز کرد و بهت نکاه کرد..تو هم ک فکر میکردی خوابه متعجب شدی و پلک زدی
-چرا ایستادی؟نمیخوای موهامو ناز کنی؟
+اوه...چرا
ب کیوتیت لبخندی زد و اروم در اغوشت گرفت و تو هم ب نوازش موهاش ادامه دادی
---------------------
جیمین
-اصلا گوش میدی چی میگم؟
پلک زدی و تازه فهمیدی جیمین 3 ساعته داره راجب اهنگ جدیدش با ذوق برات صحبت میکنه ولی تو ی کلمه از حرفاش رو هم متوجه نشده بودی و فقط محو تماشای چهره ی جوجه ایش شده بودی ....
اروم بهت خندید
-جوجه من سه ساعتع دارم برای تو فک میزنم....اونوقت میبینم چی؟خانوم توی دنیای دیگه سیر میکنه
دستپاچه خندیدی و با دستات ور رفتی
اروم دستتو گرفت و بهت لبخند زد
-حالا اگ حواست جمعه ادامه بدم ؟
-------------------
ته ته
مثل همیشه ک عادت داشت خیلییی کیوت غذاشو ی طرف لپش بجوه داشت همینطوری بیسکویت میخورد و تو هم از توی اشپزخونه محوش شده بودی و نگاهش میکردی
ک یهو گفت
-خانم کیم ا/ت اگ دید زدنت تموم شد ی نگاهی ب غذا بنداز بوی سوزش کل خونه رو برداشته
----------------------
کوک
در حال تکون دادن دستش جلوی صورتت تا ب هوش بیای
_ا/ت خوبی؟
تو هنوزم داری زل زل نگاهش میکنی جوری ک انگار توی خلسه رفتی
-ا/ت کم کم دارم ازت میترسم ...
میبینه همینطوری با لبخت=ند بهش خیره شدی ...گوشیشو در میاره و ب سوکجین زنگ میزنه
-الو.....؟هیونگ....میگم کمک میخوام....فک کنم ا/ت سکته کرده....3 ساعته زل زده ب من تکون نمیخوره....چیکارش کنم؟
بعد از چند دقیقه فطع کرد ....خب بسم الله
یهویی سرشو اورد جلو و و خواست ب توصیه ی هیونگ عمل کنه ک تو یهویی از خلسه اومدی بیرون و ناخوداگاه یکی زدی در گوشش
حالا اون توی خلسه رفت و متعجب بهت زل زد
+اخخخخ...ببخشید کوووک اصن حواسم نبود
+کوک؟
+کوک؟خوبی؟
+کوک چرا چیزی نمیگی داری میترسونیم...
کوک؟
در حال زنگ زدن ب سوکین تا راه حل بهش بده.....
گای*یدین سوکجین بدبختووو
۲۰.۵k
۲۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.