نقاب دار مشکی
ʙʟᴀᴄᴋ ᴍᴀꜱᴋᴇᴅ
(ꜱᴇᴄᴏɴᴅ ᴄʜᴀᴘᴛᴇʀ)
(ᴘᴀʀᴛ ¹⁶)
( پسرا برنامه ریزی کردن که به دخترا تیر اندازی حرفه ای رو یاد بدن..... چون پسرا دیگه سرشون خلوت شده...... به امید اینکه بتونن موفق شوند و ریسکشون جواب بده و دخترا رو حرفه ای کنند...... اینها تنها مافیا های پنهانی هستند که تا حالا لو نرفتند چون در کارشون مثل خوانندگی خیلی حرفه ای اند...... ولی یک شب کمپانی بهشون مشکوک میشه و تعقیبشون میکنه و خلاصه میفهمه که اینا مافیا هستن..... بهشون اخطار میده و اونا برگه ای امضا میکنند که دیگه هیچ وقت اینکارو نکنند وگرنه دفعه بعد که بفهمه از کمپانی اخراج میشن و دیسبند میشن..... برای همینه که اعضا دیگه به این کار ادامه ندادن..... ولی هنوزم تشکیلات و درجه 1 رو دارند در خونه ای که پشت اون خونه برای اموزش که خیلی بزرگه..... و اتاقی بزرگ که کلا تشکیلات و وسایل های گرون و خفن اونجاست...... لباس های مخصوص و......
فردا روزی بود که باید دخترا نتیجه ی نهایی اعلام میکردن برای کار کردن تو کمپانی..... اعضا به ات یکم پول کمک کردن که بتونه خونه ای برای خودش بگیره..... الان ات خونه ای در سئول داره که تقریبا بزرگه و تک و تنها زندگی میکنه...... پدر و مادر سوجین هم کلا ولش کردن و رفتن...... و اون عمارت برای سوجین شد و اینکه سوجین هم پولدار هستش...... ات هم پولدار هستش ولی نه به اندازه میرا و سوجین چون چیزی از پدر و مادرش برای خودش نداره ولی اون پولایی که پس انداز کرده رو جمع شده و الان باعث شده که وضعیت خوبی داشته باشه...... میرا هم که کلا مامان و باباش بیخیالن و اصلا براشون مهم نیست که میرا کجاست و چیکار میکنه و البته میرا هم به کونش نیست...... و اونا هم پولدارن...... میرا هم یه خونه برای خودش گرفته و زندگی میکنه...... امیلیا هم پدر و مادرش فوت شدن و تنها در عمارت زندگی میکنه...... همه ی این 4 دختر اجومایی در خونه دارند که خیلی مهربونه و دخترا اونارو خیلی دوست دارن یه طوری به عنوان مادر میبیننش...... هر 4 تاشون مسیرشون رو انتخاب کردند که به دنبال ارزوهاشون برن یا اینکه برن تو کمپانی کار کنند..... که فردا معلوم میشه...... از درس عقب افتادن و معلم هم از اونا خبری نداره..... ولی بالاخره مدرسه رفتن و معلم ازشون کلی سوال پرسید ولی خلاصه با بدبختی جوابشو دادن و معلم 1 فصل کامل هر درس رو گفت که تموم کردن ولی اونا به عنشون هم نبود...... نامجونی که خر خون بود گفت حوصله ی درس رو نداره......
ولی این مشکل هم بالاخره حل شد مشکل مدرسه و هروز مدرسه میرن و میان و کرم ریزی های لیسا هم شروع شده بود ولی جنی و رزی و جیسو از ات حمایت کردن و لیسا که تک نفر بود کم اورد و دیگه کرم ریزی نکرد......
ادامه اش تو کامنتا
(ꜱᴇᴄᴏɴᴅ ᴄʜᴀᴘᴛᴇʀ)
(ᴘᴀʀᴛ ¹⁶)
( پسرا برنامه ریزی کردن که به دخترا تیر اندازی حرفه ای رو یاد بدن..... چون پسرا دیگه سرشون خلوت شده...... به امید اینکه بتونن موفق شوند و ریسکشون جواب بده و دخترا رو حرفه ای کنند...... اینها تنها مافیا های پنهانی هستند که تا حالا لو نرفتند چون در کارشون مثل خوانندگی خیلی حرفه ای اند...... ولی یک شب کمپانی بهشون مشکوک میشه و تعقیبشون میکنه و خلاصه میفهمه که اینا مافیا هستن..... بهشون اخطار میده و اونا برگه ای امضا میکنند که دیگه هیچ وقت اینکارو نکنند وگرنه دفعه بعد که بفهمه از کمپانی اخراج میشن و دیسبند میشن..... برای همینه که اعضا دیگه به این کار ادامه ندادن..... ولی هنوزم تشکیلات و درجه 1 رو دارند در خونه ای که پشت اون خونه برای اموزش که خیلی بزرگه..... و اتاقی بزرگ که کلا تشکیلات و وسایل های گرون و خفن اونجاست...... لباس های مخصوص و......
فردا روزی بود که باید دخترا نتیجه ی نهایی اعلام میکردن برای کار کردن تو کمپانی..... اعضا به ات یکم پول کمک کردن که بتونه خونه ای برای خودش بگیره..... الان ات خونه ای در سئول داره که تقریبا بزرگه و تک و تنها زندگی میکنه...... پدر و مادر سوجین هم کلا ولش کردن و رفتن...... و اون عمارت برای سوجین شد و اینکه سوجین هم پولدار هستش...... ات هم پولدار هستش ولی نه به اندازه میرا و سوجین چون چیزی از پدر و مادرش برای خودش نداره ولی اون پولایی که پس انداز کرده رو جمع شده و الان باعث شده که وضعیت خوبی داشته باشه...... میرا هم که کلا مامان و باباش بیخیالن و اصلا براشون مهم نیست که میرا کجاست و چیکار میکنه و البته میرا هم به کونش نیست...... و اونا هم پولدارن...... میرا هم یه خونه برای خودش گرفته و زندگی میکنه...... امیلیا هم پدر و مادرش فوت شدن و تنها در عمارت زندگی میکنه...... همه ی این 4 دختر اجومایی در خونه دارند که خیلی مهربونه و دخترا اونارو خیلی دوست دارن یه طوری به عنوان مادر میبیننش...... هر 4 تاشون مسیرشون رو انتخاب کردند که به دنبال ارزوهاشون برن یا اینکه برن تو کمپانی کار کنند..... که فردا معلوم میشه...... از درس عقب افتادن و معلم هم از اونا خبری نداره..... ولی بالاخره مدرسه رفتن و معلم ازشون کلی سوال پرسید ولی خلاصه با بدبختی جوابشو دادن و معلم 1 فصل کامل هر درس رو گفت که تموم کردن ولی اونا به عنشون هم نبود...... نامجونی که خر خون بود گفت حوصله ی درس رو نداره......
ولی این مشکل هم بالاخره حل شد مشکل مدرسه و هروز مدرسه میرن و میان و کرم ریزی های لیسا هم شروع شده بود ولی جنی و رزی و جیسو از ات حمایت کردن و لیسا که تک نفر بود کم اورد و دیگه کرم ریزی نکرد......
ادامه اش تو کامنتا
۷.۷k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.