𝒑𝒂𝒓𝒕48
𝒑𝒂𝒓𝒕48
مجبور شدم همه چیرو تعریف کنم
زبونش بند اومده بود .....
هیچی نمیگفت....
لوکاس: دیگه بهش زنگ نزن جیمین ....
جیمین: تو میفهمی داری چی میگی ؟! قطع کن ... یه لحظه ام ازش چشم برندار .....
و خودش گوشی رو قطع کرد...
برگشتم بیمارستان ...
گوشیش دیگه رو مخم بود مامان و باباش ول کن نبودن و همش زنگ میزدن ....
از یه طرف ا/ت که به کل عقلش پریده بود ....
هیچی نمیخورد و هیچی نمیگفت ....
فقط میتونستم به کارلوس لعنت بفرستم ....
اون چه مرگشه ...
واسه چی گفته .....
بهش زنگ زدم ...
لوکاس: کجایی
کارلوس: شرکت
لوکاس: میام اونجا
و قطع کردم .......
.................
((شینو))
گیج شدم همه چی بهم ریخته ....
نه رئیس هست نه ا/ت ....
دارم دیوونه میشم تنهایی نمیتونم همه کارا رو بکنم ....
...: منشی شینو نماینده کمپانی Lp زنگ زد خیلی شاکی بود
شینو : لعنت بهت ا/ت چرا گوشیتو جواب نمیدی .... خیلی خب من باهاشون تماس میگیرم برو بخش حساب داری امضای منو ببر بگو رئیس نیست
...: تو خودت منشی دومی باید امضای رئیس باشه تا بشه سهامو واگذار کرد
شینو: با من بحث نکن اینو ببر بگو در نبود رئیس و منشی اول کارا گردن منه هر کی اعتراض داره بیاد خودم نامه اخراجشو بدم دستش
عین سگ ترسید و چشم گفت ....
ایان: شینو چه خبره
شینو: دارم دیوونه میشم هیچی سرجاش نیست الان میفهمم ا/ت چقدر سختی میکشید .... فقط همه چی درست شه بخدا کله ا/ت و رئیسو با هم از جا میکنم گور بابای شغل و پول .....
ایان: اروم باش ... ا/ت حالش خوب نیست بردنش بیمارستان ....
شینو: چی؟! چرا ؟! ا/ت چش شده ؟! تو از کجا میدونی؟!
ایان: راستش نمیدونم امنروز جیمین زنگ زد گفت نامحسوس برم بیمارستان و مراقب باشم ا/ت کاری نکنه
شینو: جیمین ؟! برادر کچیک تر رئیس؟!؟!
ایان : اره
شینو : باشه پس کاری که ازت خواستنو بکن
ایان: تو خوبی؟
شینو: نیستم ... تو فعلا برو بیمارستان نگران ا/تم ببین چیشده و جریانو برام تعریف کن
ایان: چشم (خندید)
شینو: چرا میخندی؟
ایان: من این شینو رو بیشتر دوست دارم :) خشن و بی اعصاب ... (اروم گفت) خیلی سکسی شدی بد گرل
محکم کوبیدم تو سینش
شینو: اینجا شرکته منحرف ... زود باش یالا برو چشمم بهت نیوفته اصلاا :|||
خندید و ازم دور شد
مجبور شدم همه چیرو تعریف کنم
زبونش بند اومده بود .....
هیچی نمیگفت....
لوکاس: دیگه بهش زنگ نزن جیمین ....
جیمین: تو میفهمی داری چی میگی ؟! قطع کن ... یه لحظه ام ازش چشم برندار .....
و خودش گوشی رو قطع کرد...
برگشتم بیمارستان ...
گوشیش دیگه رو مخم بود مامان و باباش ول کن نبودن و همش زنگ میزدن ....
از یه طرف ا/ت که به کل عقلش پریده بود ....
هیچی نمیخورد و هیچی نمیگفت ....
فقط میتونستم به کارلوس لعنت بفرستم ....
اون چه مرگشه ...
واسه چی گفته .....
بهش زنگ زدم ...
لوکاس: کجایی
کارلوس: شرکت
لوکاس: میام اونجا
و قطع کردم .......
.................
((شینو))
گیج شدم همه چی بهم ریخته ....
نه رئیس هست نه ا/ت ....
دارم دیوونه میشم تنهایی نمیتونم همه کارا رو بکنم ....
...: منشی شینو نماینده کمپانی Lp زنگ زد خیلی شاکی بود
شینو : لعنت بهت ا/ت چرا گوشیتو جواب نمیدی .... خیلی خب من باهاشون تماس میگیرم برو بخش حساب داری امضای منو ببر بگو رئیس نیست
...: تو خودت منشی دومی باید امضای رئیس باشه تا بشه سهامو واگذار کرد
شینو: با من بحث نکن اینو ببر بگو در نبود رئیس و منشی اول کارا گردن منه هر کی اعتراض داره بیاد خودم نامه اخراجشو بدم دستش
عین سگ ترسید و چشم گفت ....
ایان: شینو چه خبره
شینو: دارم دیوونه میشم هیچی سرجاش نیست الان میفهمم ا/ت چقدر سختی میکشید .... فقط همه چی درست شه بخدا کله ا/ت و رئیسو با هم از جا میکنم گور بابای شغل و پول .....
ایان: اروم باش ... ا/ت حالش خوب نیست بردنش بیمارستان ....
شینو: چی؟! چرا ؟! ا/ت چش شده ؟! تو از کجا میدونی؟!
ایان: راستش نمیدونم امنروز جیمین زنگ زد گفت نامحسوس برم بیمارستان و مراقب باشم ا/ت کاری نکنه
شینو: جیمین ؟! برادر کچیک تر رئیس؟!؟!
ایان : اره
شینو : باشه پس کاری که ازت خواستنو بکن
ایان: تو خوبی؟
شینو: نیستم ... تو فعلا برو بیمارستان نگران ا/تم ببین چیشده و جریانو برام تعریف کن
ایان: چشم (خندید)
شینو: چرا میخندی؟
ایان: من این شینو رو بیشتر دوست دارم :) خشن و بی اعصاب ... (اروم گفت) خیلی سکسی شدی بد گرل
محکم کوبیدم تو سینش
شینو: اینجا شرکته منحرف ... زود باش یالا برو چشمم بهت نیوفته اصلاا :|||
خندید و ازم دور شد
۵.۶k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.