پیش تو مانده است پارت ۹
_خیلی خب .. کاریش نداشته باش
€درزم اگه کلامی در مورد دختر عموت بگی جونش گرفته میشه اون پسر آدم عقده ایه امکان داره قصد جون برادر زاده م رو بکنه
_درست راجبش حرف بزن مردک که
€بیرون
تهیونگ با شتاب بیرون اومد و به نانسی برخورد منشی اون شرکت دختری مهربون و زیبا و البته دوست تهیونگ بود
&متاسفم رئیس
_نانسی
یا صدای گرفته گفت و بغل دختر پرید و شروع به گریه کرد
پایان فلش بک
شب بود ولی چشماش درد میکردن و اجازه خوابیدن رو صادر نمیکردن قلبش تیر میکشید شلاق هایی برای نخوابیدن بهش میزدن
فکرش درگیر جونگکوک بود و مثل آب یخی که از خواب جلوگیری کنه بهش هجوم میاوردن تمام اینا دست به دست هم داره بودن تا پسر نخوابه
از طرفی دیگه جونگکوک بود که توی خیابون های شهر سرگردان بود و هرزگاهی باد های سرد زمستانی صورتش رو میسوزوندن
و اشکهایی که بر اثر گریه روی صورتش بودن سرما رو بدتر میکردن
چندباری وسط راه توی خیابون و کوچه ولو شده بود و حالا یکی از زانوهاش بود که خونریزی داشت
اونشب شب نفرین شده ای برای هردو بود
بی خوابی و ترس از فردای بی معشوق و دریغ از آغوش گرم یک دیگر
......
لایک کنیددددد.
بوش بوس
€درزم اگه کلامی در مورد دختر عموت بگی جونش گرفته میشه اون پسر آدم عقده ایه امکان داره قصد جون برادر زاده م رو بکنه
_درست راجبش حرف بزن مردک که
€بیرون
تهیونگ با شتاب بیرون اومد و به نانسی برخورد منشی اون شرکت دختری مهربون و زیبا و البته دوست تهیونگ بود
&متاسفم رئیس
_نانسی
یا صدای گرفته گفت و بغل دختر پرید و شروع به گریه کرد
پایان فلش بک
شب بود ولی چشماش درد میکردن و اجازه خوابیدن رو صادر نمیکردن قلبش تیر میکشید شلاق هایی برای نخوابیدن بهش میزدن
فکرش درگیر جونگکوک بود و مثل آب یخی که از خواب جلوگیری کنه بهش هجوم میاوردن تمام اینا دست به دست هم داره بودن تا پسر نخوابه
از طرفی دیگه جونگکوک بود که توی خیابون های شهر سرگردان بود و هرزگاهی باد های سرد زمستانی صورتش رو میسوزوندن
و اشکهایی که بر اثر گریه روی صورتش بودن سرما رو بدتر میکردن
چندباری وسط راه توی خیابون و کوچه ولو شده بود و حالا یکی از زانوهاش بود که خونریزی داشت
اونشب شب نفرین شده ای برای هردو بود
بی خوابی و ترس از فردای بی معشوق و دریغ از آغوش گرم یک دیگر
......
لایک کنیددددد.
بوش بوس
۱.۴k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.