ون آشام و گرگینه
ون آشام و گرگینه
پارت۱۱
.
ویو ات
(اینجا ات نمیدونه تولدشه)
سریع پاشدم یه دوش ۵ مینی گرفتم و آرایش کردم و لباس پوشیدم. کارام که تموم شد رفتم پایین نشستم رو کاناپه منتظر جیمین.
.
ویو کوک
داشتم غذا میپختم که دیدم ات اومد پایین خیلی خوشگل شده بود رفت نشست روکاناپه. که گفت
ات: داداش
کوک: بله
ات: میگم به نظرت خوشگل شدم؟
کوک: آره خیلی قشنگ شدی
.
ویو وقتی جیمین آمد
کوک: سلام چه عجب بالاخره اومدی
ات: سلام جیمیناااا
جیمین: سلام کوک سلام موچی کوچولو
جیمین تو ذهنش: وای الان ات به من گفت جیمینا عررررر
ات تو ذهنش: وای الان جیمین به من گفت موچی کوچولو عرررررر
کوک: خب دیگه برید خوش باشید
ات و جیمین: باشه خداحافظ
.
ویو وفتی جیمین و ات رفتن
کوک: آخیش رفتن الان منم دست به کار میشم. از اونجایی که میدونم ات رنگ قرمز و مشکی دوست داره کیک تولدشو قرمز و مشکی سفارش دادم تا چند دقیقه ی دیگه میرسه. الانم با ریسه های قرمز و مشکی خونه رو تزیین میکنم.
.
ویو ات
رفتیم تو ماشین جیمین و نشستیم جیمین ازم پرسید
جیمین: خب الان کجا بریم؟
ات: امممم لباس فروشی؟
جیمین: پیش به سوی لباس فروشی(کیوت)
ات:(خنده)
.
②ساعت بعد
ویو کوک
آخیش تموم شد خونه رو خیلی خوشگل کردم امیدوارم خوشش بیاد. بزار به جیمین پیام بدم بیان دیگه
متن پیام کوک به جیمین
{جیمین من خونه رو تزیین کردم و تموم شد بیاید}
ویو جیمین
داشتیم با ات خوش میگذروندیم که یه پیام از طرف کوک به دستم رسید(مگه پستچی رسونده آخه😂)
گفته که برگردیم.
منم در جواب گفتم
{باشه}
جیمین: خب موچی کوچولو دیگه برگردیم
ات: باشه جیمینا
(قلب هر دو اکلیلی میشود💖)
ویو وقتی ات و جیمین برگشتن
ویو کوک
الاناس که دیگه برگردن بزار چراغارو خاموش کنم و پشت مبل قایم شم
ویو جیمین
من میدونستم برنامه ی کوک چیه که چراغارو خاموش کنه و...
ویو ات
رسیدیم خونه در رو که باز کردم
دیدم چراغا خاموشه و یه ردیف خیلیییی دراززز شمع های روشن کوچولو چیده شده.
یهو...
پارت ۱۱ تموم شد
شرطا نرسید ولی گذاشتم برای این پارت شرط نداریم ولی اگه رسیدم امروز میزارم
میخوام تا یکی دو پارت دیگه ادامه بدم بعد تمومش کنم یه فیک جدید شروع کنم.
پارت۱۱
.
ویو ات
(اینجا ات نمیدونه تولدشه)
سریع پاشدم یه دوش ۵ مینی گرفتم و آرایش کردم و لباس پوشیدم. کارام که تموم شد رفتم پایین نشستم رو کاناپه منتظر جیمین.
.
ویو کوک
داشتم غذا میپختم که دیدم ات اومد پایین خیلی خوشگل شده بود رفت نشست روکاناپه. که گفت
ات: داداش
کوک: بله
ات: میگم به نظرت خوشگل شدم؟
کوک: آره خیلی قشنگ شدی
.
ویو وقتی جیمین آمد
کوک: سلام چه عجب بالاخره اومدی
ات: سلام جیمیناااا
جیمین: سلام کوک سلام موچی کوچولو
جیمین تو ذهنش: وای الان ات به من گفت جیمینا عررررر
ات تو ذهنش: وای الان جیمین به من گفت موچی کوچولو عرررررر
کوک: خب دیگه برید خوش باشید
ات و جیمین: باشه خداحافظ
.
ویو وفتی جیمین و ات رفتن
کوک: آخیش رفتن الان منم دست به کار میشم. از اونجایی که میدونم ات رنگ قرمز و مشکی دوست داره کیک تولدشو قرمز و مشکی سفارش دادم تا چند دقیقه ی دیگه میرسه. الانم با ریسه های قرمز و مشکی خونه رو تزیین میکنم.
.
ویو ات
رفتیم تو ماشین جیمین و نشستیم جیمین ازم پرسید
جیمین: خب الان کجا بریم؟
ات: امممم لباس فروشی؟
جیمین: پیش به سوی لباس فروشی(کیوت)
ات:(خنده)
.
②ساعت بعد
ویو کوک
آخیش تموم شد خونه رو خیلی خوشگل کردم امیدوارم خوشش بیاد. بزار به جیمین پیام بدم بیان دیگه
متن پیام کوک به جیمین
{جیمین من خونه رو تزیین کردم و تموم شد بیاید}
ویو جیمین
داشتیم با ات خوش میگذروندیم که یه پیام از طرف کوک به دستم رسید(مگه پستچی رسونده آخه😂)
گفته که برگردیم.
منم در جواب گفتم
{باشه}
جیمین: خب موچی کوچولو دیگه برگردیم
ات: باشه جیمینا
(قلب هر دو اکلیلی میشود💖)
ویو وقتی ات و جیمین برگشتن
ویو کوک
الاناس که دیگه برگردن بزار چراغارو خاموش کنم و پشت مبل قایم شم
ویو جیمین
من میدونستم برنامه ی کوک چیه که چراغارو خاموش کنه و...
ویو ات
رسیدیم خونه در رو که باز کردم
دیدم چراغا خاموشه و یه ردیف خیلیییی دراززز شمع های روشن کوچولو چیده شده.
یهو...
پارت ۱۱ تموم شد
شرطا نرسید ولی گذاشتم برای این پارت شرط نداریم ولی اگه رسیدم امروز میزارم
میخوام تا یکی دو پارت دیگه ادامه بدم بعد تمومش کنم یه فیک جدید شروع کنم.
۲۳.۰k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.