خواستم تا ته این قصه بمانم ک نشد
خواستم تا ته این قصه بمانم ک نشد
غزلی از ته دل باتوبخوانم ک نشد
خواستم حادثه باشم ک بیفتم ب دلت
لذت عشق ب خونت بدوانم ک نشد
خواستم اشک مراپاک کنی دربغلت
تن درآغوش غریبت برهانم ک نشد
خواستم دست تو برشانه ی من تکیه کنی
وتورامال دل خویش بدانم ک نشد
خواستن نیست توانستن ومن ازته دل
خواستم آتش عشقی بنشانم ک نشد.....
غزلی از ته دل باتوبخوانم ک نشد
خواستم حادثه باشم ک بیفتم ب دلت
لذت عشق ب خونت بدوانم ک نشد
خواستم اشک مراپاک کنی دربغلت
تن درآغوش غریبت برهانم ک نشد
خواستم دست تو برشانه ی من تکیه کنی
وتورامال دل خویش بدانم ک نشد
خواستن نیست توانستن ومن ازته دل
خواستم آتش عشقی بنشانم ک نشد.....
۴.۸k
۰۶ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.