خلاصه پارت های ۱ تا ۱۲
من پارت های قبلی فیک ها که تو پیج قبلیم بود رو حذف کردم و این پارت خلاصه ای از پارت های قبلی هستش
شخصیت ها
ا/ت ، جیمین ، شوگا ، مین هی (خواهر ا/ت) ، جه هوا
ا/ت یک دختر ۱۵ ساله است که با خانواده اش زندگی میکند و یک خواهر بزرگتر از خودش داره که اسمش مین هی است
جیمین هم ۱۶ ساله است و با خانواده اش زندگی میکند
ا/ت و جیمین توی مدرسه با هم آشنا میشن و بهم علاقه پیدا میکنن و از همدیگر خوششون میاد و به مرور زمان عاشق تر هم میشدن اما...
جه هوا که از کوچیکی همدیگر رو میشناختن و عاشقش بود نمیزاشت و ا/ت رو دائم اذیت میکرد و جیمین از دست جه هوا کلافه بود. جه هوا از با هم بودن ا/ت و جیمین متنفر بود و هر دفعه یک بلایی سر ا/ت می آورد که جیمین از ا/ت دور شود و کاری کند که ا/ت از چشم جیمین بیفتد و با او (جه هوا منظور)باشد
ا/ت رو توی راهرو تنها گیر انداخت و جه هوا ، ا/ت رو هل داد و اون با ضربه ی محکمی به زمین خورد و بیهوش شد و شوگا ا/ت رو دید و به سمتش رفت و جیمین پشت سر آن رسید و ا/ت رو از رو زمین برداشتم و جه هوا را ...(پاره کرد)
جیمین خیلی نگران ا/ت بود و شوگا آرومش میکرد اما جای بدش اینجا بود که ا/ت از نگرانی های جیمین خبر نداشت و نمیدونست کی اون رو به پیش دکتر برد و ا/ت سعی میکرد از او دور باشد تا جه هوا اذیتش نکند تا اینکه شوگا بهش گفت و ا/ت در این سعی است که بتواند عشق بینشون رو برگردوند و بخاطر همین پروژه ای که معلم از ا/ت و جیمین میخواست رو قبول کرد و فرصتی خوب برای ا/ت بود اما جه هوا اون رو نا امید میکرد ولی ا/ت گوش نمیکرد و با جیمین توی کتابخونه برای پروژه قرار گذاشت.
همین
شخصیت ها
ا/ت ، جیمین ، شوگا ، مین هی (خواهر ا/ت) ، جه هوا
ا/ت یک دختر ۱۵ ساله است که با خانواده اش زندگی میکند و یک خواهر بزرگتر از خودش داره که اسمش مین هی است
جیمین هم ۱۶ ساله است و با خانواده اش زندگی میکند
ا/ت و جیمین توی مدرسه با هم آشنا میشن و بهم علاقه پیدا میکنن و از همدیگر خوششون میاد و به مرور زمان عاشق تر هم میشدن اما...
جه هوا که از کوچیکی همدیگر رو میشناختن و عاشقش بود نمیزاشت و ا/ت رو دائم اذیت میکرد و جیمین از دست جه هوا کلافه بود. جه هوا از با هم بودن ا/ت و جیمین متنفر بود و هر دفعه یک بلایی سر ا/ت می آورد که جیمین از ا/ت دور شود و کاری کند که ا/ت از چشم جیمین بیفتد و با او (جه هوا منظور)باشد
ا/ت رو توی راهرو تنها گیر انداخت و جه هوا ، ا/ت رو هل داد و اون با ضربه ی محکمی به زمین خورد و بیهوش شد و شوگا ا/ت رو دید و به سمتش رفت و جیمین پشت سر آن رسید و ا/ت رو از رو زمین برداشتم و جه هوا را ...(پاره کرد)
جیمین خیلی نگران ا/ت بود و شوگا آرومش میکرد اما جای بدش اینجا بود که ا/ت از نگرانی های جیمین خبر نداشت و نمیدونست کی اون رو به پیش دکتر برد و ا/ت سعی میکرد از او دور باشد تا جه هوا اذیتش نکند تا اینکه شوگا بهش گفت و ا/ت در این سعی است که بتواند عشق بینشون رو برگردوند و بخاطر همین پروژه ای که معلم از ا/ت و جیمین میخواست رو قبول کرد و فرصتی خوب برای ا/ت بود اما جه هوا اون رو نا امید میکرد ولی ا/ت گوش نمیکرد و با جیمین توی کتابخونه برای پروژه قرار گذاشت.
همین
۳۰.۸k
۰۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.