پارت۳۲
-رها برو طبقه بالا اتاق سمت چپی برای توعه اگر اشتباه رفتی بدون اتاقی که برای توعه دارک نیست
-مرسی
-برو استراحت کن
رفتم طبقه بالا در اتاقو باز کردم یعنی اینجا برای منه چون دارک نیست چمدونمو بزور آوردم بالا چقدر خوشگله
رفتم سمت کمدش و لباسامو گذاشتم توش یه سری لباس مجلسی و راحتی هم بود که دقت زیادی نکردم
لباسامو چیدم وسایلمو اوکی کردم رفتم داخل حموم وقتی حموم کردم اومدم بیرونو کارای لازمو کردمو دراز کشیدم که بخوابم
از خواب بیدار شدم که دیدم بغل تختم گوشیم بود
سریع برداشتم که پیاما سرازیر شد اولین کاری که کردم زنگ زدم نازنین
بعد از سه بوق جواب داد
-رها کجایی دق مرگ شدم از بس بهت زنگ زدم
-ماجرا داره باید تعریف کنم حوصله داری؟
-ارع بگو
ماجرا رو تعريف کردم که گفت
-سالمی رها
-اره کاری به من نداشته باش فقط بگو الان تهرانی؟
-اره اومدیم تهران
-نازنین کلید خونم رو بردار برو تو خونم هرچی مدارک در مورد این مردی که الان موکلشم رو به پلیس بده بگو رها خارج از کشوره یه چی بگو باور کنن فقط بده به پلیس فهمیدی؟
-اره اره متوجه شدم
-کار بانکیمم پول بردار برو چنج کن اینور هیچی پول ندارم
-باشه اوکیش میکنم
-راستی کورش صاب کاره ارسلانه بهم گفت که بهت بگم مراقب خودت خیلی باشی از خودت بهم حتما خبر بده
-باشه قربونت برم تمام کارارو میکنم و اینکه فعلا به ارسلان برگشتم حالا ببینیم چی میشه تو هم حتما خبر بده بهم
-تعریف کنیا
-چشم
-افرین من باید برم راستی اگه مامانم اومد بگو رها فرار کرده
-باشه حتما
-از خونمم خبر دار نشن اصلا
-باشه اوکی میکنم نگران نباش
-دمت گرم کاری نداری
-عزیزمی فعلا
قط کردم که در باز شد
کورش سرشو انداخت پایین اومد تو اتاق
-خوب خوابیدی ایشالاه؟
-اره مرسی خستگیم در رفت
اینجا باید باهم تماس بگیریم اگه بخوایم تو این خونه همو پیدا کنیم پس شمارمو سیو گوشیت کردم
-مرسی
-برو استراحت کن
رفتم طبقه بالا در اتاقو باز کردم یعنی اینجا برای منه چون دارک نیست چمدونمو بزور آوردم بالا چقدر خوشگله
رفتم سمت کمدش و لباسامو گذاشتم توش یه سری لباس مجلسی و راحتی هم بود که دقت زیادی نکردم
لباسامو چیدم وسایلمو اوکی کردم رفتم داخل حموم وقتی حموم کردم اومدم بیرونو کارای لازمو کردمو دراز کشیدم که بخوابم
از خواب بیدار شدم که دیدم بغل تختم گوشیم بود
سریع برداشتم که پیاما سرازیر شد اولین کاری که کردم زنگ زدم نازنین
بعد از سه بوق جواب داد
-رها کجایی دق مرگ شدم از بس بهت زنگ زدم
-ماجرا داره باید تعریف کنم حوصله داری؟
-ارع بگو
ماجرا رو تعريف کردم که گفت
-سالمی رها
-اره کاری به من نداشته باش فقط بگو الان تهرانی؟
-اره اومدیم تهران
-نازنین کلید خونم رو بردار برو تو خونم هرچی مدارک در مورد این مردی که الان موکلشم رو به پلیس بده بگو رها خارج از کشوره یه چی بگو باور کنن فقط بده به پلیس فهمیدی؟
-اره اره متوجه شدم
-کار بانکیمم پول بردار برو چنج کن اینور هیچی پول ندارم
-باشه اوکیش میکنم
-راستی کورش صاب کاره ارسلانه بهم گفت که بهت بگم مراقب خودت خیلی باشی از خودت بهم حتما خبر بده
-باشه قربونت برم تمام کارارو میکنم و اینکه فعلا به ارسلان برگشتم حالا ببینیم چی میشه تو هم حتما خبر بده بهم
-تعریف کنیا
-چشم
-افرین من باید برم راستی اگه مامانم اومد بگو رها فرار کرده
-باشه حتما
-از خونمم خبر دار نشن اصلا
-باشه اوکی میکنم نگران نباش
-دمت گرم کاری نداری
-عزیزمی فعلا
قط کردم که در باز شد
کورش سرشو انداخت پایین اومد تو اتاق
-خوب خوابیدی ایشالاه؟
-اره مرسی خستگیم در رفت
اینجا باید باهم تماس بگیریم اگه بخوایم تو این خونه همو پیدا کنیم پس شمارمو سیو گوشیت کردم
۳.۰k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.