پارت16 فیک اجبار
پارت 16
♒فیک اجبار♒
سعی کردم ازش جدا شم ولی فایده ای نداشت چون حتی یه میلی مترم نمیتونستم تکون بخورم شروع کردم به التماس کردن بهش
×ل..لطفا ولم کن خواهش کنم... ولممم کننننن(با گریه)
......بهم دست نزننن
(شروع کرد به گذاشتن هیکی رو گردنم اشکام خود به خود سرازیر میشد درستع بهش حسایی داشتم ولی نمیخواستم بهم دست بزنع)
جونگ کوک
نمیتونستم خودمو کنترل کنم فقط مسخواستم با تمام وجود به کل بدنش و زیر نظرم قرار بدم اشکاش ناراحتم میکرد ولی بدنش تحریکم میکرد و نمیتونستم جلو خودمو بگیرم اون باید ماله من میشد پس ..........
لونا:
از گردنم دست برداشت خیلی ول میخوردم که بتونم ازش جدا شم ولی با جر خوردن لباسم فهمیدم راه فراری نیست......
به بدنم زل زده بود برق و تو چشاش میدیدم
جونگ کوک
کل لباساشو در اوردم و زیر نظر گرفتمش و سینه هاشو مک میزدم با دستام کمرشو لمس میکردم میدونستم اونم تحریک شده و منو میخواد پس کاری کردم که تو لذت غرق شه به شکمش هجوم اوردم و کیس مارک گذاشتم .....
لونا
به عضوم نزدیک شد خیلی خجالت کشیدم و چشامو بهم بستم ....
×چشاتو باز کن بیبی میخوام این لحظه رو هیچ وقت فراموش نکنی
چشامو باز کردم و دیدم تو یک میلی متریه عضوم قرار داره که محکم دوباره چشامو بستم که نیشخندی زده زبونشو تو عضوم برد که ناله غلیظی کردم خیلی تحریک شده بودمو نمیتونستم جلویه خودمو بگیرم دستامو بردم لای موهاشو بهشون چنگ زدم اومد بالا و دوباره لبامو بوسید و عضو شو آروم واردم کرد که جیغی کشیدم
×هیششش ففط ناله کن....
یکم صبر کرد تا به سایزش عادت کنم و آروم اروم شروع کرد به تکون دادنش نمیتونستم دردشو تحمل کنم چشامو محکم بستمو سعی کردم صدامو خفه کنم ..........
بعد از ارضا شدنمون عضو شو ازم خارج کرد منو تو بغلش کشید که بدون اینکه حرفی بزنه تو بغلش خوابم برد...
#Milla
#FICEJBAR
♒فیک اجبار♒
سعی کردم ازش جدا شم ولی فایده ای نداشت چون حتی یه میلی مترم نمیتونستم تکون بخورم شروع کردم به التماس کردن بهش
×ل..لطفا ولم کن خواهش کنم... ولممم کننننن(با گریه)
......بهم دست نزننن
(شروع کرد به گذاشتن هیکی رو گردنم اشکام خود به خود سرازیر میشد درستع بهش حسایی داشتم ولی نمیخواستم بهم دست بزنع)
جونگ کوک
نمیتونستم خودمو کنترل کنم فقط مسخواستم با تمام وجود به کل بدنش و زیر نظرم قرار بدم اشکاش ناراحتم میکرد ولی بدنش تحریکم میکرد و نمیتونستم جلو خودمو بگیرم اون باید ماله من میشد پس ..........
لونا:
از گردنم دست برداشت خیلی ول میخوردم که بتونم ازش جدا شم ولی با جر خوردن لباسم فهمیدم راه فراری نیست......
به بدنم زل زده بود برق و تو چشاش میدیدم
جونگ کوک
کل لباساشو در اوردم و زیر نظر گرفتمش و سینه هاشو مک میزدم با دستام کمرشو لمس میکردم میدونستم اونم تحریک شده و منو میخواد پس کاری کردم که تو لذت غرق شه به شکمش هجوم اوردم و کیس مارک گذاشتم .....
لونا
به عضوم نزدیک شد خیلی خجالت کشیدم و چشامو بهم بستم ....
×چشاتو باز کن بیبی میخوام این لحظه رو هیچ وقت فراموش نکنی
چشامو باز کردم و دیدم تو یک میلی متریه عضوم قرار داره که محکم دوباره چشامو بستم که نیشخندی زده زبونشو تو عضوم برد که ناله غلیظی کردم خیلی تحریک شده بودمو نمیتونستم جلویه خودمو بگیرم دستامو بردم لای موهاشو بهشون چنگ زدم اومد بالا و دوباره لبامو بوسید و عضو شو آروم واردم کرد که جیغی کشیدم
×هیششش ففط ناله کن....
یکم صبر کرد تا به سایزش عادت کنم و آروم اروم شروع کرد به تکون دادنش نمیتونستم دردشو تحمل کنم چشامو محکم بستمو سعی کردم صدامو خفه کنم ..........
بعد از ارضا شدنمون عضو شو ازم خارج کرد منو تو بغلش کشید که بدون اینکه حرفی بزنه تو بغلش خوابم برد...
#Milla
#FICEJBAR
۳۴.۲k
۰۶ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.