پارت 7
& چقد عجله داری جوجه *نیشخند
ات ویو :
نمیدونستم باید چیکار کنم
احساس میکردم دیگه اخر خط
هرکاری میکردم نمیتونستم هلش بدم
یهو
بدون اینکه من کاری انجام بدم کنار رفت
کی بود؟!
من نمیشناختمش!!!
صورتش کامل پوشونده بود
رون اون مرده افتاده بود و بی وقفه میزدش
مات مبهوت بهشون خیره شده بودم
از روی اون عوضی بلند
دستم رو گرفت و دوید
.
.
دیگه نفس کم اورده بودیم
ایستاد
همینطور که نفس نفس میزد
ازش پرسیدم
+ .... میگم... ب. بخشید.... چرا ب من کمک کردین؟!
من.. منو میشناسید؟؟؟
_هوم... میشناسمت..... مثلا قرار بود تو ب ادرسی ک .... *نفس نفس زدن
من میگم بیای
جیمینا ویو :
خیلی مشخص بود ک تعجب زده شده
وهمینطور ترسیده
_*خنده منو میشناسی
ماسک رو اوردم پایین ک واقعا تعجب زده شد
+ش.ش.شما ! .... واییییییییییییی
وقعا.... شما پارک جیمین هستید
_انتظار داری چیز دیگه ای باشم *خنده
+وایییییی ... یعنی من الان دست پارک جیمین رو گرفته بودم...... باورم نمیشه
یهو یچیزی روی صورت مخصوصن لبم حس کردم!!!!!
ات ویو :
نمیدونستم باید چیکار کنم
احساس میکردم دیگه اخر خط
هرکاری میکردم نمیتونستم هلش بدم
یهو
بدون اینکه من کاری انجام بدم کنار رفت
کی بود؟!
من نمیشناختمش!!!
صورتش کامل پوشونده بود
رون اون مرده افتاده بود و بی وقفه میزدش
مات مبهوت بهشون خیره شده بودم
از روی اون عوضی بلند
دستم رو گرفت و دوید
.
.
دیگه نفس کم اورده بودیم
ایستاد
همینطور که نفس نفس میزد
ازش پرسیدم
+ .... میگم... ب. بخشید.... چرا ب من کمک کردین؟!
من.. منو میشناسید؟؟؟
_هوم... میشناسمت..... مثلا قرار بود تو ب ادرسی ک .... *نفس نفس زدن
من میگم بیای
جیمینا ویو :
خیلی مشخص بود ک تعجب زده شده
وهمینطور ترسیده
_*خنده منو میشناسی
ماسک رو اوردم پایین ک واقعا تعجب زده شد
+ش.ش.شما ! .... واییییییییییییی
وقعا.... شما پارک جیمین هستید
_انتظار داری چیز دیگه ای باشم *خنده
+وایییییی ... یعنی من الان دست پارک جیمین رو گرفته بودم...... باورم نمیشه
یهو یچیزی روی صورت مخصوصن لبم حس کردم!!!!!
۱۵.۸k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.