پارت۶
ویو جیمین
وقتی رفتن من تنها موندم خونه نمیدونستم چیکار کنم نشستم داشتم به همه چیز فکر میکردم راستش من از بچگی با شوگا رفیق بودم اوایل دوستیمون اون میومد خونمون من نمیرفتم اگر هم میرفتم وقتی که خواهرش خونه نبود من حتی اسم خواهرش هم بلد نبودم تا یه شب منو شوگا رفته بودیم پارک شقایق ا.ت و دوستاش هم اومده بودن اونجا ولی من ا.ت رو نمیشناختم من پسری بودم که به دخترا نگاه هم نمیکردم واسه همین اخلاقم شوگا باهام دوست شد ولی اون شب تو پارک وقتی ا.تو دیدم قلبم ریخت منم نمیدونستم خواهر شوگاست
فلش بک به اون روز تو پارک
جیمین . شوگا از یکی خوشم اومده
شوگا . مگه تو هم عاشق میشی
جیمین . منم نمیدونم
شوگا . اگر خجالت میکشی بده من برم شمارتو بدم بهش
جیمین . باشه،اون دخترست خوشکلس،خدایی میبینی چقدر قشنگه
شوگا . (میوفته رو جیمین و شروع میکنه مشت زدن)(شوگا بیششششش از هد خواهرش رو دوست داشت و همین طور روش غیرتی هم بود)
پایان فلش بک
بعد از اون شوگا رو من. ا.ت حساس بود ولی ا.ت از اون دور منو شوگا رو دید نمیدونست سر چی دعوا میکنیم فکر کرد سر یه کش مکش کوچیکه بعد برا عذر خواهی منو دعوت کرد خونشون که منو شوگا رو آشتی بده چون من تو دعوا شوگا رو نزده بودم فقط اون منو زده بود ا.ت گفت که شوگا باید برا عذرخواهی من یه کار بگم اون انجام بده منم گفتم که از این به بعد زیاد باشوگا وقت بگزرونم و زیاد بیام خونشون شوگا میدونست چرا این درخواستو کردم
وقتی رفتن من تنها موندم خونه نمیدونستم چیکار کنم نشستم داشتم به همه چیز فکر میکردم راستش من از بچگی با شوگا رفیق بودم اوایل دوستیمون اون میومد خونمون من نمیرفتم اگر هم میرفتم وقتی که خواهرش خونه نبود من حتی اسم خواهرش هم بلد نبودم تا یه شب منو شوگا رفته بودیم پارک شقایق ا.ت و دوستاش هم اومده بودن اونجا ولی من ا.ت رو نمیشناختم من پسری بودم که به دخترا نگاه هم نمیکردم واسه همین اخلاقم شوگا باهام دوست شد ولی اون شب تو پارک وقتی ا.تو دیدم قلبم ریخت منم نمیدونستم خواهر شوگاست
فلش بک به اون روز تو پارک
جیمین . شوگا از یکی خوشم اومده
شوگا . مگه تو هم عاشق میشی
جیمین . منم نمیدونم
شوگا . اگر خجالت میکشی بده من برم شمارتو بدم بهش
جیمین . باشه،اون دخترست خوشکلس،خدایی میبینی چقدر قشنگه
شوگا . (میوفته رو جیمین و شروع میکنه مشت زدن)(شوگا بیششششش از هد خواهرش رو دوست داشت و همین طور روش غیرتی هم بود)
پایان فلش بک
بعد از اون شوگا رو من. ا.ت حساس بود ولی ا.ت از اون دور منو شوگا رو دید نمیدونست سر چی دعوا میکنیم فکر کرد سر یه کش مکش کوچیکه بعد برا عذر خواهی منو دعوت کرد خونشون که منو شوگا رو آشتی بده چون من تو دعوا شوگا رو نزده بودم فقط اون منو زده بود ا.ت گفت که شوگا باید برا عذرخواهی من یه کار بگم اون انجام بده منم گفتم که از این به بعد زیاد باشوگا وقت بگزرونم و زیاد بیام خونشون شوگا میدونست چرا این درخواستو کردم
۳.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.