bloody life p¹(1)
ویو هان
بادیگارد : اسمت
نیشخند زدم: اسمای زیادی دارم کدومو میخوای بدونی؟
بایدگار آروم دستاشو سمت برجستگی زیر کتش برد،تفنگ؟! این یکم زیادی بود
هان: هان، جعل هویت
بادیگارد: برو تو
وقتی وارد شدم، فکر کنم همه اومده بودن و من آخرین نفر بودم. یه دختر با موهای موج دار بلوند سمتم اومد و گفت: برو بشین
بعد از نشستنم همون دختر پشت میز بزرگی که روبه روی تمام صندلیا بود رفت و نشست و شروع به صحبت کرد:
من یون وینترم،احتمالا خیلیاتون خانواده ی من رو میشناسین. خاندان یون، کسایی بودن که جامعه ی خلافکاری رو رسما به یک جامعه توی اجتماع تبدیل کردن یه جامعه با آدمای بد و مزیت های خوب
پسری که کنارم نشسته بود دستش رو بالا برد و بدون اینکه منتظر اجازه باشه، گفت: همه ی اینا رو میدونیم یون نمیدونم چیچی.چرا ما اینجاییم؟
وینتر لبخند عصبی زد و ادامه داد: لینو بدون اینکه بپرسی قرار بود بگم. همه تون یکماه پیش یک دعوت نامه ای از طرف من دریافت کردید که به عنوان بزرگترین خلافکار های کره به اینجا بیاید و سعی کنید زنده بمونید.
خنده ام گرفت، مگه اتاق فراره ؟
تازه یه سریاعم به قیافشون میخورد کره ای نیستن اونجا چیمیگن؟شاید البته کارشون تو کره اس...
وینتر:۱۰۰ میلیارد وون توی این عمارته و شما باید زنده بمونید و بگیریدش.
بعد بدون توجه به چیزی بلند شد و صدای بستن در توی عمارت خالی اکو شد.
لینو همون پسر کنار دستم گفت: کسی چیزی میخوره ؟بالاخره باید شام بخوریم
گفتم:آسه برو آسه بیا ، تو مگه همونی نیستی که جرمت مسمومیته؟
لینو:آره
هان:فکر نکنم هیچکدوممون بخوایم که مسموم بشیم
لینو:در هر صورت آشپزیم خوبه
هان: برو برای مردهای قبرستون آشپزی کن
یه پسر با موهای صورتی یهو شروع کرد به خندیدن. همه مون شروع کردیم به نگاه کردنش
سونو: وای... ببخشید! اخه دعواتون خیلی بامزه بود
بنگچان: بیخیال، بیاین تو گروهای دو نفره بریم تو اتاقا
همه با سر تایید کردن و رفتن
★★★
اتاق چانمین:
-اون مونالیزاعه؟
+اممم... اره
-پیش تو چیکار میکنه؟
+دزدیمش
سونگمین لبخند کمیابی به بنگچان زد و گفت: ازش خوشم میاد
+از مونالیزا ؟
-میشه گفت
★★★
اتاق مینسونگ:
-محض اطلاعت از یک سانتی متری منم رد نمیشی مستر سم
+مستر سم؟ اسم جدیدمه؟
-حالا هرچی ، کارت سمه دیگه
+خب پس اسم توعم میشه مستر لپ
-مستر لپپپپپپ؟
بادیگارد : اسمت
نیشخند زدم: اسمای زیادی دارم کدومو میخوای بدونی؟
بایدگار آروم دستاشو سمت برجستگی زیر کتش برد،تفنگ؟! این یکم زیادی بود
هان: هان، جعل هویت
بادیگارد: برو تو
وقتی وارد شدم، فکر کنم همه اومده بودن و من آخرین نفر بودم. یه دختر با موهای موج دار بلوند سمتم اومد و گفت: برو بشین
بعد از نشستنم همون دختر پشت میز بزرگی که روبه روی تمام صندلیا بود رفت و نشست و شروع به صحبت کرد:
من یون وینترم،احتمالا خیلیاتون خانواده ی من رو میشناسین. خاندان یون، کسایی بودن که جامعه ی خلافکاری رو رسما به یک جامعه توی اجتماع تبدیل کردن یه جامعه با آدمای بد و مزیت های خوب
پسری که کنارم نشسته بود دستش رو بالا برد و بدون اینکه منتظر اجازه باشه، گفت: همه ی اینا رو میدونیم یون نمیدونم چیچی.چرا ما اینجاییم؟
وینتر لبخند عصبی زد و ادامه داد: لینو بدون اینکه بپرسی قرار بود بگم. همه تون یکماه پیش یک دعوت نامه ای از طرف من دریافت کردید که به عنوان بزرگترین خلافکار های کره به اینجا بیاید و سعی کنید زنده بمونید.
خنده ام گرفت، مگه اتاق فراره ؟
تازه یه سریاعم به قیافشون میخورد کره ای نیستن اونجا چیمیگن؟شاید البته کارشون تو کره اس...
وینتر:۱۰۰ میلیارد وون توی این عمارته و شما باید زنده بمونید و بگیریدش.
بعد بدون توجه به چیزی بلند شد و صدای بستن در توی عمارت خالی اکو شد.
لینو همون پسر کنار دستم گفت: کسی چیزی میخوره ؟بالاخره باید شام بخوریم
گفتم:آسه برو آسه بیا ، تو مگه همونی نیستی که جرمت مسمومیته؟
لینو:آره
هان:فکر نکنم هیچکدوممون بخوایم که مسموم بشیم
لینو:در هر صورت آشپزیم خوبه
هان: برو برای مردهای قبرستون آشپزی کن
یه پسر با موهای صورتی یهو شروع کرد به خندیدن. همه مون شروع کردیم به نگاه کردنش
سونو: وای... ببخشید! اخه دعواتون خیلی بامزه بود
بنگچان: بیخیال، بیاین تو گروهای دو نفره بریم تو اتاقا
همه با سر تایید کردن و رفتن
★★★
اتاق چانمین:
-اون مونالیزاعه؟
+اممم... اره
-پیش تو چیکار میکنه؟
+دزدیمش
سونگمین لبخند کمیابی به بنگچان زد و گفت: ازش خوشم میاد
+از مونالیزا ؟
-میشه گفت
★★★
اتاق مینسونگ:
-محض اطلاعت از یک سانتی متری منم رد نمیشی مستر سم
+مستر سم؟ اسم جدیدمه؟
-حالا هرچی ، کارت سمه دیگه
+خب پس اسم توعم میشه مستر لپ
-مستر لپپپپپپ؟
۱.۴k
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.