پارت29-نفوذ

خشکم زد...
اون.. اون.. اون یه پورن بود که جیمین فرستاده بود( نه فک کردین کوک خیانت میکنه نه بابا بچم پاکه🤣البته به قول خودش تسبیحش همیشه دستشه ولی کارنمیکنه)
وقتی نگاش کردم یه حسی بهم دست داد حس کردم یکم گرممه خدایا حس میکنم تحریک شدم
خدایا از هرکسی توقع میره الا جیمین. دیگه مطئن شدم پسر پاک رو زمین نیست
یه دفعه کوک از حموم اومد
خدایاااا عضله هاشووووو
تتوهاشووووو
خیلی میمونییییی
الان درحالی که یک ساعت دیگه باید بریم عروسی جلوی من لخت وایمیستی درحالی که من تحریک شدم..
-چیرو دید میزنی؟
+ها.. هی.. هیچی
-باشه جون خودت
+کارام دست خودم نبود
رفتم جلو کوک رو انداختن رو تخت و شروع کردم به بوسیدنش
-هی سورا الان موقع تحریک کردن من نیست
+ببین... ولش کن
-برو بچه الان با این لباسا جلوی منی... شب میدونم باهات چیکار کنم تذکر میدم خودتو خسته نکنی
+چشم ددیییییی

کوک ویو*
این چش بود؟؟؟
نکنه تحریک شددددهههه
نکنههههن اون پورنه رو دیده؟
او لالاااا امشب بابا میشم😈😈
رفتیم عروسی و عروسی تموم شد
اخرای مجلس بود

سورا ویو*
+هی یونا کمکم کن
¶چیشده
+امشب قراره..
¶جدییی؟
+اره
¶منکه همینجوری حاملم ولی بهت خوش بگذره
+هی نگو ون خودمم الان تحریک شدم
¶جون پس قراره خاله بشم
+ببند اصن باتو نمیشه
+ماریا جونم
$چته
+میگم میشه امشب بیام خونتون؟
$نه
+چرا؟
$باید از داداش پاکت بپرسی
+اونم؟؟؟؟
$اره
+پس باید در بدبختیمون محو بشیم
$اشکال نداره تو بار اولته میترسی وگرنه نه چیزی نیست
+¶هانننن؟ چی میگی؟
$خب به لطف داداش ایشون روز 10 بار
+من بین چه افراد پاکی گیر افتادم
-دقیقا
+اعه اومدی؟
-نه نیومدم
+نمکدون زودباش بریم خونه
-چشم عشقمممم😈
... رسیدیم خونه...