یا مهدی(عج) ادرکنی...👌❤🌷
تراشیده بودم سرِ #خودنویس
که ازتو بگویم ولی پا نداد
تمامِ #غمم ماند در قابِ مغز
دوخط ، دفتر #کهنه ام جا نداد
#سکوتم قدم زد درون گلو
ترک های خود را #بغل هم نکرد
مُهمّاتی از #ضامنِ انفجار
سَرِ زا ، کشید و عمل هم نکرد
در این ماجرای #تبانیّ درد
#تحمل ندارم، پُرم، پر شده
همه شعرهای #کپک خورده ام
میان سرم باغ #تومور شده
کجا مانده بودی ویار #زمین
که بعد از تو آدم به #انسان رسید
برای جهان بینی گاوها
کتاب #علوفه به حیوان رسید
از آن شب که چانه به بودم زدی
و نعش عمودی من شیحه کرد
بر این #روضه ی التماس قطور
چه بد، هق هق بی امان، #نوحه کرد...
مُبارک، مترسک، #عروسک و من
فقط لحظه ای، بی تو #خوابیده ایم
و بعد از دهان بستن #پلک ها
به پشت سرت آب پاشیده ایم
پس از #داغ تو صفرِ ساعت خزید
به سمت نگاه گذرواژه ها
و قفلی که دیگر #تحمل نداشت
از این #خیمه شب بازِ در سوژه ها
من اینجا بدون تو #دلواپسم
شبیه نفس، در سراشیب #مرگ
درختی در اعماق #پاییزِ غم
تماشاگر #خودکشی های برگ
بیا #شعری از ماندنت را بریز
در اوضاع #تب کرده ی انتظار
و #پاشویه کن باور خسته را
کنارِ خبرهای بی #اعتبار...📷📸
#آرامکده
که ازتو بگویم ولی پا نداد
تمامِ #غمم ماند در قابِ مغز
دوخط ، دفتر #کهنه ام جا نداد
#سکوتم قدم زد درون گلو
ترک های خود را #بغل هم نکرد
مُهمّاتی از #ضامنِ انفجار
سَرِ زا ، کشید و عمل هم نکرد
در این ماجرای #تبانیّ درد
#تحمل ندارم، پُرم، پر شده
همه شعرهای #کپک خورده ام
میان سرم باغ #تومور شده
کجا مانده بودی ویار #زمین
که بعد از تو آدم به #انسان رسید
برای جهان بینی گاوها
کتاب #علوفه به حیوان رسید
از آن شب که چانه به بودم زدی
و نعش عمودی من شیحه کرد
بر این #روضه ی التماس قطور
چه بد، هق هق بی امان، #نوحه کرد...
مُبارک، مترسک، #عروسک و من
فقط لحظه ای، بی تو #خوابیده ایم
و بعد از دهان بستن #پلک ها
به پشت سرت آب پاشیده ایم
پس از #داغ تو صفرِ ساعت خزید
به سمت نگاه گذرواژه ها
و قفلی که دیگر #تحمل نداشت
از این #خیمه شب بازِ در سوژه ها
من اینجا بدون تو #دلواپسم
شبیه نفس، در سراشیب #مرگ
درختی در اعماق #پاییزِ غم
تماشاگر #خودکشی های برگ
بیا #شعری از ماندنت را بریز
در اوضاع #تب کرده ی انتظار
و #پاشویه کن باور خسته را
کنارِ خبرهای بی #اعتبار...📷📸
#آرامکده
۱۱.۴k
۲۵ آذر ۱۴۰۱