part 199
#part_199
#فرار
یعنی اینقدر خسته بود !؟؟
منم دیدم گرفته خوابیده بی توجه بهش رفتم گوشه ترین قسمت تخت و دراز کشیدم و اینقد مشغول فکرای مختلف شدم که نفهمیدم چی شد که خوابم برد
با خوردن نور افتاب تو چشمام چشمامو اروم باز کردمو نگاه گنگی به روبروم انداختم اتاق روشن بود و نشون میداد صبح شده اروم و بیخیال غلطی زدم و به اون پهلوم خوابیدم لای چشمامو باز کردم و دیدم صورت غرقه خواب ارسلان تو
پنج سانتی صورتمه ناخوداگاه چشمام گرد شد و کمی ازش فاصله گرفتم چشم ننم روشن دیگه چی بی حال و بی حوصله نیم خیز شدمو خواستم برم دست شویی که یهو عین عروسک کشیده شدم تو آغوش ارسلان و خیلی راحت و شیک تو ب*غ*لش قفلم کرد و هی فشارم میداد به خودش تو عالم خواب و بیداری نمیدونستم بخندم یا بزنم اسفالتش کنم این بچه پرو رو منو با بالشتش اشتباه گرفته یا فکر کرده عروسکشم که هی میچلونتم مرتیکه گنده خجالتم نمیکشه یکم وول خوردم تا خودمو از حصار دستاش ازاد کنم که دیدم نخیر دست بردار نیست و سفت تر گرفتم توی ب*غ*لش دیگه خواستم کم کم جیغ بزنم که صدای بم مردونش درست کنار گوشم لرزه به تنم انداخت و فهمیدم که همچین اشتباهم نگرفته
- مرسی بابت ماساژ جوجه دیشب خیلی راحت خوابیدم
شوکه دست از تقلا برداشتم و مشغول تجزیه و تحلیل حرفش شدم یه دفعه یه ذوق عجیبی تو دلم نشست همین یه جمله از ارسلان مغرور و تخس خودش خیلی خوب بود و یه امتیاز مثبت به حساب میومد ولی خوب به ریش باباش خندیده پسره سو استفاده گر نمیتونه عین ادم تشکر کنه جوجه ریختشه من همسن یه مرغ بالغم همینجور داشتم برای خودم شر و ور میگفتم که با صدای خفه شوی وجدانم خفه شدم نفساش که میخورد به گردنم یه جوری میشدم مور مورم میشد و دلم میخواست هولش بدم اونور و برم زیر آب یخ بدنم گر گرفته بود دیگه نمیتونستم تحمل کنم واسه تموم کردن این وضعیت افتضاح اروم و هول گفتم:
- خوا..خواهش میکنم حالا ولم کن برم
نرم خندید و محکم تر به خودش فشارم داد صداش شیطون شد
- کجا ؟ بودی حالا مگه جات بده؟
وایییییی بابا دشوریم ریخت
#فرار
یعنی اینقدر خسته بود !؟؟
منم دیدم گرفته خوابیده بی توجه بهش رفتم گوشه ترین قسمت تخت و دراز کشیدم و اینقد مشغول فکرای مختلف شدم که نفهمیدم چی شد که خوابم برد
با خوردن نور افتاب تو چشمام چشمامو اروم باز کردمو نگاه گنگی به روبروم انداختم اتاق روشن بود و نشون میداد صبح شده اروم و بیخیال غلطی زدم و به اون پهلوم خوابیدم لای چشمامو باز کردم و دیدم صورت غرقه خواب ارسلان تو
پنج سانتی صورتمه ناخوداگاه چشمام گرد شد و کمی ازش فاصله گرفتم چشم ننم روشن دیگه چی بی حال و بی حوصله نیم خیز شدمو خواستم برم دست شویی که یهو عین عروسک کشیده شدم تو آغوش ارسلان و خیلی راحت و شیک تو ب*غ*لش قفلم کرد و هی فشارم میداد به خودش تو عالم خواب و بیداری نمیدونستم بخندم یا بزنم اسفالتش کنم این بچه پرو رو منو با بالشتش اشتباه گرفته یا فکر کرده عروسکشم که هی میچلونتم مرتیکه گنده خجالتم نمیکشه یکم وول خوردم تا خودمو از حصار دستاش ازاد کنم که دیدم نخیر دست بردار نیست و سفت تر گرفتم توی ب*غ*لش دیگه خواستم کم کم جیغ بزنم که صدای بم مردونش درست کنار گوشم لرزه به تنم انداخت و فهمیدم که همچین اشتباهم نگرفته
- مرسی بابت ماساژ جوجه دیشب خیلی راحت خوابیدم
شوکه دست از تقلا برداشتم و مشغول تجزیه و تحلیل حرفش شدم یه دفعه یه ذوق عجیبی تو دلم نشست همین یه جمله از ارسلان مغرور و تخس خودش خیلی خوب بود و یه امتیاز مثبت به حساب میومد ولی خوب به ریش باباش خندیده پسره سو استفاده گر نمیتونه عین ادم تشکر کنه جوجه ریختشه من همسن یه مرغ بالغم همینجور داشتم برای خودم شر و ور میگفتم که با صدای خفه شوی وجدانم خفه شدم نفساش که میخورد به گردنم یه جوری میشدم مور مورم میشد و دلم میخواست هولش بدم اونور و برم زیر آب یخ بدنم گر گرفته بود دیگه نمیتونستم تحمل کنم واسه تموم کردن این وضعیت افتضاح اروم و هول گفتم:
- خوا..خواهش میکنم حالا ولم کن برم
نرم خندید و محکم تر به خودش فشارم داد صداش شیطون شد
- کجا ؟ بودی حالا مگه جات بده؟
وایییییی بابا دشوریم ریخت
۲.۱k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.