۸ℳ𝒶𝓇𝓇𝒾𝒶ℊℯ."ℳ𝒶𝓃𝒹𝒶𝓉ℴ𝓇𝒴
سلام بچه ها من برگشتم با ادامه فیک ها
یونگی= معلومه که مهمه
سجین= فکر میکردم مهم نیست
ا.ت= سجین این چه فکرایی که میکنی عزیزم ما تورو دوست داریم تو پسر مایی
سجین= واقعا پسرتونم
یونگی= این دقیقا کجاش شک برانگیز سجین
سجین= هیچ جاش شب خوش
ا.ت= وایسا
یونگی= ولش کن ا.ت اون نیاز به تنهایی داره ما کم باهاش بد نکردیم
ا.ت= باشه شامت رو نمیخوری
یونگی= نه ممنون میرم بخوابم شب خوش
ا.ت= شب خوش
زمانی که یونگی رفت با خودم فکر میکردم توی این چند سال ما خیلی کم توجه نسبت به سجین بودیم حق داشته که از ما فاصله بگیره هیچی به ما نگفته از درد هایی که میکشه و اون کبودی زیر چشمش
فلش بک روز مدرسه سجین
از زبون سجین
داشتم داخل سالن مدرسه میچرخیدم برای خودم که دیدم جک و اکیپ دوستاش دارن میان طرف من خواستم فرار کنم که از پشت گرفتم
جک= کجا موش کوچولو
سجین= ولم کن میخوام برم
جک= میشه آنقدر موس موس نکنی بیا باهات کار دارم
سجین= چیکارم داری من با تو کاری ندارم
جک= مگه دست توع کوچولو فیلیکس بیارش
که فیلیکس از دستم گرفتم ت منو بردن پشت مدرسه من از اینجا متنفرم اینجا پاتوق دوستای جک که همیشه میان اینجا و بچه هارو اذیت میکنن الان با من چیکار دارن رسیدیم و منو هل داد که افتادم روی زمین
جک= خوب دیگه راه فرار نداری کوچولو
سجین= ولم کن عوضی
جک= زیادی حرف میزنی دلت که نمیخواد کتکت بزنم هوم
سجین= ولم کن میخوام برم
جک = بسه دیگه هی میگی میخوام برم میخوام برم کجا میخوای بری آخه کوچولو میخوای بری خونه به بابای خرپولت بگی که اینا منو اذیت میکنن البته ی چیزی یادم رفت تو بابای خودت نیست تورو از داخل جوبای کوچه پیدا کردن آخی
سجین= بهم چی میگی جک اون هرچی باشه پدر منه
جک = پدر واقعا پدری که ی بارم بخاطر نیومده مدرسه که ببینه پسرش توی چه وضعیه
سجین= به تو مربوط نیست
جک= که اینطور به من مربوط نیست فیلیکس بقیه به حسابش برسید
اخرین چیزی که فهمیدم ی مشت زیر چشمم بود و رفتن اونا زمانی که برگشتم خونه هیج کدوم از خانوادم بهم محل ندادن برای همبن دیگه چیزی نگفتم
خوب اینم پارت امروز به ۱۵ لایک برسونید ممنون
یونگی= معلومه که مهمه
سجین= فکر میکردم مهم نیست
ا.ت= سجین این چه فکرایی که میکنی عزیزم ما تورو دوست داریم تو پسر مایی
سجین= واقعا پسرتونم
یونگی= این دقیقا کجاش شک برانگیز سجین
سجین= هیچ جاش شب خوش
ا.ت= وایسا
یونگی= ولش کن ا.ت اون نیاز به تنهایی داره ما کم باهاش بد نکردیم
ا.ت= باشه شامت رو نمیخوری
یونگی= نه ممنون میرم بخوابم شب خوش
ا.ت= شب خوش
زمانی که یونگی رفت با خودم فکر میکردم توی این چند سال ما خیلی کم توجه نسبت به سجین بودیم حق داشته که از ما فاصله بگیره هیچی به ما نگفته از درد هایی که میکشه و اون کبودی زیر چشمش
فلش بک روز مدرسه سجین
از زبون سجین
داشتم داخل سالن مدرسه میچرخیدم برای خودم که دیدم جک و اکیپ دوستاش دارن میان طرف من خواستم فرار کنم که از پشت گرفتم
جک= کجا موش کوچولو
سجین= ولم کن میخوام برم
جک= میشه آنقدر موس موس نکنی بیا باهات کار دارم
سجین= چیکارم داری من با تو کاری ندارم
جک= مگه دست توع کوچولو فیلیکس بیارش
که فیلیکس از دستم گرفتم ت منو بردن پشت مدرسه من از اینجا متنفرم اینجا پاتوق دوستای جک که همیشه میان اینجا و بچه هارو اذیت میکنن الان با من چیکار دارن رسیدیم و منو هل داد که افتادم روی زمین
جک= خوب دیگه راه فرار نداری کوچولو
سجین= ولم کن عوضی
جک= زیادی حرف میزنی دلت که نمیخواد کتکت بزنم هوم
سجین= ولم کن میخوام برم
جک = بسه دیگه هی میگی میخوام برم میخوام برم کجا میخوای بری آخه کوچولو میخوای بری خونه به بابای خرپولت بگی که اینا منو اذیت میکنن البته ی چیزی یادم رفت تو بابای خودت نیست تورو از داخل جوبای کوچه پیدا کردن آخی
سجین= بهم چی میگی جک اون هرچی باشه پدر منه
جک = پدر واقعا پدری که ی بارم بخاطر نیومده مدرسه که ببینه پسرش توی چه وضعیه
سجین= به تو مربوط نیست
جک= که اینطور به من مربوط نیست فیلیکس بقیه به حسابش برسید
اخرین چیزی که فهمیدم ی مشت زیر چشمم بود و رفتن اونا زمانی که برگشتم خونه هیج کدوم از خانوادم بهم محل ندادن برای همبن دیگه چیزی نگفتم
خوب اینم پارت امروز به ۱۵ لایک برسونید ممنون
۱۴.۲k
۰۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.