Rock
"سنگ""پارت4"
:×ایول ایول فردا میریم کنسرت و فن سایت تازه برای فن سایت نفر اخرم و وقتی بیشتری میتونیم با بی تی اس باشیم.
ا/ت با تعجب گفت
+خب؟...
×تازه قراره تو هم بیای
+کی من ؟ن ن ن ن ن امکان نداره...
×اگه نیای من ...
+... با...شه
×افرین دختر خوب (خندید )
کیم سوهی
ا/ت بازم نهار نخورد ولی دسپختش حرف نداشت میخاست ببرش کنسرت تا از ین حالو هوا در بیاد
کیم سوهی
صبح روز بعد ازخواب بلند شد ساعت رو نگاه کرد (ساعت ۷:۳۵) رفت پایین دید ا/ت توی اشپز خونه هست و داره شیر میریزه شاید تنها چیزی که میخورد شیر بود.
ساعت ۴:۰۰ بعد از ظهر کنسرت بود
×صبح بخیر
+صبح....(قورت دادن شیر ).. بخیر
×میگم برای کنسرت چی می پوشی ؟
+نمیدونم
دستشو کشید سمت اتاقش و جلوی در کمدش ایستاد
×بزار من برات انتخاب کنم
+هوم ... باشه
×عا...این .. خیلی خوبه اما اینم خوبه و این یکی لباسم خوبه...ااا
×اینو بپوش
+(سری تکون داد و لیوان شیرشو گذاشت روی میز )
ساعت ۳ شد و برای کنسرت اماده شدن
×ات اماده ای؟
درحالی که از پله ها میامد پایین گفت :
+اره
سوهی سوئیچ ماشین رو برداشت سوار ماشین شد و رانندگی کرد بالاخره رسید پیاده شدن و وارد شدن هنوز انچنان تعداد زیادی نیامده بودند بعد از چند دقیقه کنسرت شروع شد همه جیغ میکشیدند و خوشحال بودند اما در میان اون جمعیت یک نفر شادی نمی کرد
دست ا/ت رو گرفت بالا و تکونش دادم تمام توجه ها به بی تی اس بود
ا/ت ماسک زده بود و کلاه سرش بود اگه ا/ت ماسکش رو در میاورد همه ازش عکس میگرفتن و شماره میخواستن و پشت سرش حرف میزدند و این ا/ت رو اذیت میکرد
"فرض کنید ا/ت خیلییی خیلیی خوشگله"
کنسرت تموم شد و داشتن برای فن سایت میرفتن ولی ا/ت دیگه نمیتونست تحمل کنه ماسکش رو در اورد چون تعداد کمی بودند و همه رفته بودند
کیم سوهی
ا/ت ماسکش رو در اورد که باعث شد بعضی ها ازش عکس بگیرند مثل همیشه و یک نفرم جلو اومد تا از ات شماره بگیره
(حدودا ۱۰ نفر تو فن سایت بود)
سوهی دست ات رو گرفت و کشید که بریم جای بی تی اس نوبتشان شده بوداولین نفر نامجون بود سرش پایین بود و وقتی سرش رو بالا اورد تعجب کرد .........
:×ایول ایول فردا میریم کنسرت و فن سایت تازه برای فن سایت نفر اخرم و وقتی بیشتری میتونیم با بی تی اس باشیم.
ا/ت با تعجب گفت
+خب؟...
×تازه قراره تو هم بیای
+کی من ؟ن ن ن ن ن امکان نداره...
×اگه نیای من ...
+... با...شه
×افرین دختر خوب (خندید )
کیم سوهی
ا/ت بازم نهار نخورد ولی دسپختش حرف نداشت میخاست ببرش کنسرت تا از ین حالو هوا در بیاد
کیم سوهی
صبح روز بعد ازخواب بلند شد ساعت رو نگاه کرد (ساعت ۷:۳۵) رفت پایین دید ا/ت توی اشپز خونه هست و داره شیر میریزه شاید تنها چیزی که میخورد شیر بود.
ساعت ۴:۰۰ بعد از ظهر کنسرت بود
×صبح بخیر
+صبح....(قورت دادن شیر ).. بخیر
×میگم برای کنسرت چی می پوشی ؟
+نمیدونم
دستشو کشید سمت اتاقش و جلوی در کمدش ایستاد
×بزار من برات انتخاب کنم
+هوم ... باشه
×عا...این .. خیلی خوبه اما اینم خوبه و این یکی لباسم خوبه...ااا
×اینو بپوش
+(سری تکون داد و لیوان شیرشو گذاشت روی میز )
ساعت ۳ شد و برای کنسرت اماده شدن
×ات اماده ای؟
درحالی که از پله ها میامد پایین گفت :
+اره
سوهی سوئیچ ماشین رو برداشت سوار ماشین شد و رانندگی کرد بالاخره رسید پیاده شدن و وارد شدن هنوز انچنان تعداد زیادی نیامده بودند بعد از چند دقیقه کنسرت شروع شد همه جیغ میکشیدند و خوشحال بودند اما در میان اون جمعیت یک نفر شادی نمی کرد
دست ا/ت رو گرفت بالا و تکونش دادم تمام توجه ها به بی تی اس بود
ا/ت ماسک زده بود و کلاه سرش بود اگه ا/ت ماسکش رو در میاورد همه ازش عکس میگرفتن و شماره میخواستن و پشت سرش حرف میزدند و این ا/ت رو اذیت میکرد
"فرض کنید ا/ت خیلییی خیلیی خوشگله"
کنسرت تموم شد و داشتن برای فن سایت میرفتن ولی ا/ت دیگه نمیتونست تحمل کنه ماسکش رو در اورد چون تعداد کمی بودند و همه رفته بودند
کیم سوهی
ا/ت ماسکش رو در اورد که باعث شد بعضی ها ازش عکس بگیرند مثل همیشه و یک نفرم جلو اومد تا از ات شماره بگیره
(حدودا ۱۰ نفر تو فن سایت بود)
سوهی دست ات رو گرفت و کشید که بریم جای بی تی اس نوبتشان شده بوداولین نفر نامجون بود سرش پایین بود و وقتی سرش رو بالا اورد تعجب کرد .........
۲.۴k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.