The greatest loves start with hate?
The greatest loves start with hate?
آیا بزرگ ترین عشق ها با تنفر شروع میشه؟
Part: 6
• فصل ۱
: دروددد
رزی:سلام ا/ت، بیا بشین
جین:رزی، همچی امادس
رزی: بله قربان
جین: او، ا/ت شی اومدی؟
: اره، خب خب جناب کیم چیکارا کردی؟
جین: عام، افراد اماده هستن و دادستان هان هم توی اتاق بازجویی هست پیش یکی از مضنون های پروندش که کارش تموم بشه میاد(دادستان هان، دادستان پرونده ا/ت هست)
: عالیه، ساعت چند شروع میکنیم؟
جین: ساعت ۱۱ و نیم
: استرس گرفتممم، او راستی میشه به میسون خبر بدم؟
جین: او متاسفم ا/ت خودت که میدونی قانون چیه؟بعد از ماموریت میتونی بش بگی
: اوکی
پرش زمانی به ساعت ۱۱ و ربع شب*
جین: همگی توی موقعیت مستقر شدین؟
سرباز ها: بله قربان
جین: اوکی، دادستان هان، ا/ت، همچی آمادس منتظر یونگی هستیم
دادستان هان: خب خوبه صبر کنیم ببینیم کی میاد
سرباز: قربان، قربان یه ماشین مشکی وارد پارکینگ کلاب شد و مین از ماشین خارج شد
جین: او اوکی، دستور چیه دادستان؟
دادستان: صبر کنین شاید از مکالمه هاشون چیزی دستگیرمون شد، به کمیسر لی بکین بره جایی که یونگی اینا هستن (کمیسر لی یکی از کمیسرا ماموریت هست که به عنوان بارتندر توی کلاب مستقر شده)
جین: بله قربان
بعد از گذشت ۵ دقیقه*
کمیسر لی: قربان من شنود رو وصل کردم به نزدیک میزشون الان نیتونید به شنود وصل بشید و حرفاشونو گوش کنین
جین: اوکی حله
جین به شنود وصل شد و دارن به مکالمه های یونگی گوش میدن*
یونگی: پس گفتی کار تو نبوده؟
.....: اره اره من به تهیونگ هم گفتم ولی گوش نمیداد
یونگی: خب پس کار کی بود احمق
......: اگر بگم منو میکشه
یونگی: اگر نگی هم من میکشمت اطلاع داری دیگه؟
.....: ج.. جیسو بود..اره کار جیسو عه
یونگی: جیسو؟دست راست من؟
.......: اره خودشه
یونگی: چرا باید حرفتو باور کنم؟
........: هی مین بیخیال، یکم بهش فکر کن، سوال اصلی اینجاس ک چرا نکنه؟وقتی دست راستته و با نابود شدنت همه چی میرسه به اون؟
یونگی:....
________________________
امیدوارم خوشتون بیاد لایک کامنت یادتون نره بوس باییی
آیا بزرگ ترین عشق ها با تنفر شروع میشه؟
Part: 6
• فصل ۱
: دروددد
رزی:سلام ا/ت، بیا بشین
جین:رزی، همچی امادس
رزی: بله قربان
جین: او، ا/ت شی اومدی؟
: اره، خب خب جناب کیم چیکارا کردی؟
جین: عام، افراد اماده هستن و دادستان هان هم توی اتاق بازجویی هست پیش یکی از مضنون های پروندش که کارش تموم بشه میاد(دادستان هان، دادستان پرونده ا/ت هست)
: عالیه، ساعت چند شروع میکنیم؟
جین: ساعت ۱۱ و نیم
: استرس گرفتممم، او راستی میشه به میسون خبر بدم؟
جین: او متاسفم ا/ت خودت که میدونی قانون چیه؟بعد از ماموریت میتونی بش بگی
: اوکی
پرش زمانی به ساعت ۱۱ و ربع شب*
جین: همگی توی موقعیت مستقر شدین؟
سرباز ها: بله قربان
جین: اوکی، دادستان هان، ا/ت، همچی آمادس منتظر یونگی هستیم
دادستان هان: خب خوبه صبر کنیم ببینیم کی میاد
سرباز: قربان، قربان یه ماشین مشکی وارد پارکینگ کلاب شد و مین از ماشین خارج شد
جین: او اوکی، دستور چیه دادستان؟
دادستان: صبر کنین شاید از مکالمه هاشون چیزی دستگیرمون شد، به کمیسر لی بکین بره جایی که یونگی اینا هستن (کمیسر لی یکی از کمیسرا ماموریت هست که به عنوان بارتندر توی کلاب مستقر شده)
جین: بله قربان
بعد از گذشت ۵ دقیقه*
کمیسر لی: قربان من شنود رو وصل کردم به نزدیک میزشون الان نیتونید به شنود وصل بشید و حرفاشونو گوش کنین
جین: اوکی حله
جین به شنود وصل شد و دارن به مکالمه های یونگی گوش میدن*
یونگی: پس گفتی کار تو نبوده؟
.....: اره اره من به تهیونگ هم گفتم ولی گوش نمیداد
یونگی: خب پس کار کی بود احمق
......: اگر بگم منو میکشه
یونگی: اگر نگی هم من میکشمت اطلاع داری دیگه؟
.....: ج.. جیسو بود..اره کار جیسو عه
یونگی: جیسو؟دست راست من؟
.......: اره خودشه
یونگی: چرا باید حرفتو باور کنم؟
........: هی مین بیخیال، یکم بهش فکر کن، سوال اصلی اینجاس ک چرا نکنه؟وقتی دست راستته و با نابود شدنت همه چی میرسه به اون؟
یونگی:....
________________________
امیدوارم خوشتون بیاد لایک کامنت یادتون نره بوس باییی
۴.۳k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.