♕o(was your cousin until.....)o♕
♕o(was your cousin until.....)o♕
♕ o( part_② )o♕
تهیونگ: الان دیگه میتونی جئون جونگکوک رو نابود کنی
ا.ت هیچوقت این قصد رو نداشت
ا.ت: من هیچوقت قصد نابودیه اون رو ندارم
تهیونگ: هنوزم عاشقشی؟
ا.ت: تا اخر عمرم عاشقش هستم و میمونم
تهیونگ: دلت برای دخترت تنگ شده نه؟
با این حرفه تهیونگ بغض بدی گلوی ا.ت رو گرفت
ا.ت: م.. من نمیدونم
ا.ت سری از پلا ها پایین اومد و از عمارت خارج شد و رفت پشت عمارت و کنار استخر نشست و بغضشو شکست
ا.ت: بلخره میارمت پیش خودم
با قطره های اشکی که میریخت به دخترش فکر میکرد که چه شکلی شده یا چقدر بزرگ شده......
و خود به خود لبخندی همراه گریه زد
.......
جیا سمت اتاق کاره پدرش رفت و وارد اتاق شد
جیا: پدر (بچگونه)
جونگکوک: جیا مگه نگفتم بدون در زدن وارد اتاقم نشو(عصبی)
جیا: معذرت میخوام پدر(سرشو پایین انداخت)
جونگکوک: خیلی خب ببینم چیکارم داشتی
جیا: پدر من الان باید برم کلاس اینگلیسی و ژاپنی و یه درخواست ازتون دارم
جونگکوک: بگو دخترم
جیا: میشه شما موهامو ببندی
جونگکوک: باشه بیا همین الان کارم تموم شد
جیا با خوشحالی رفت و روی پاهای باباش نشست جونگکوک شونه ی دخترک رو از دستش گرفت و موهای دخترش رو شونه زد و خرگوشی بست
♕ o( part_② )o♕
تهیونگ: الان دیگه میتونی جئون جونگکوک رو نابود کنی
ا.ت هیچوقت این قصد رو نداشت
ا.ت: من هیچوقت قصد نابودیه اون رو ندارم
تهیونگ: هنوزم عاشقشی؟
ا.ت: تا اخر عمرم عاشقش هستم و میمونم
تهیونگ: دلت برای دخترت تنگ شده نه؟
با این حرفه تهیونگ بغض بدی گلوی ا.ت رو گرفت
ا.ت: م.. من نمیدونم
ا.ت سری از پلا ها پایین اومد و از عمارت خارج شد و رفت پشت عمارت و کنار استخر نشست و بغضشو شکست
ا.ت: بلخره میارمت پیش خودم
با قطره های اشکی که میریخت به دخترش فکر میکرد که چه شکلی شده یا چقدر بزرگ شده......
و خود به خود لبخندی همراه گریه زد
.......
جیا سمت اتاق کاره پدرش رفت و وارد اتاق شد
جیا: پدر (بچگونه)
جونگکوک: جیا مگه نگفتم بدون در زدن وارد اتاقم نشو(عصبی)
جیا: معذرت میخوام پدر(سرشو پایین انداخت)
جونگکوک: خیلی خب ببینم چیکارم داشتی
جیا: پدر من الان باید برم کلاس اینگلیسی و ژاپنی و یه درخواست ازتون دارم
جونگکوک: بگو دخترم
جیا: میشه شما موهامو ببندی
جونگکوک: باشه بیا همین الان کارم تموم شد
جیا با خوشحالی رفت و روی پاهای باباش نشست جونگکوک شونه ی دخترک رو از دستش گرفت و موهای دخترش رو شونه زد و خرگوشی بست
۱۶.۸k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.