مافیاگرل وحشی🖤
مافیاگرل وحشی🖤
آنا:ای واااایییی نهههه بدبخت شدممم
شوگا:چرا جیغ میزنی
آنا:ی مسابقه هست توی بزرگترین سالن کره ولی رقصش تانگو هست و پارتنر میخوااد ون از کجام بیارممم تازه تاحالا رقص با ی زوج انجام ندادم
شوگا:دلو براش سوخت
من کمکت میکنم
آنا:مگه بلدی؟؟
اره خواهرم زیاد باهام انجام میداد
آنا:اومد سمتم دستم رو گرفت شروع به حرکت ی مثلث گذاشت زیر پامون از سر این ضلع به اون ضلع بدش منو چرخوند برد توی بغلش وخواستم برم گردونه ک موهام به گردنبندش گیر کرد
شوگا:همینجوریش این نزدیکی یه جورم کرد ک موهاش هم گیر کرد نفسام داغ بود و بلند ک با هزارتا بدبختی در اوردم دوباره شروع کردیم اینبار زیاد نچرخید اومد سمتم کمرش رو گرفتم بلند کردم و دوباره شروع کردیم بعدی و بعدی انقذر محو بودیم که کل آتیش بازی رو درحال رقص بودیمنور و صداش روهم دیدیم هم شنیدیم ولی خودش رو نه ک بالاخره تونست رفتیم خوابیدم من اینور این اونور
ا/ت:ساعت شیش بلند شدم و بچه ها رو فرستادم به فرودگاه تا وسیله هارو ببرن بزارن خلبان هم میره زنگ زدم لیسا داستان رو گفتم و گفت بهتره بمونید همونجا تا فکر کنن پا پس کشیدین
رفتم توی اتاق به جئون خیره شدم کی به ابنجا رسیدیم که به دشمنم میخندم باهاش توی ی اتاقم منو ماه صدا میکنه ای خدا قلبم رو هزار بود رفتم سمت تخت. موهاش رو زدم کنار از صورتش خیلی باحال خواب بود دوس داشتم بخورمش ای خدا چی میگی دوباره دراز کشیدم ولی نشد با د
پام پتو رو پرت کردم اونور ک صدای خمار و نفس داغی رو پشت گوشم حس کردم
کوک:بیبی گرل وحشی چیکار میکنی
برگشتم سمتش فاصله صورتمون کم بود
برفی میشه بری عقب؟
کوک:چرا چرا برم؟؟
جئون
کوک:سرم رو آروم خم کردم توی گردنش بوسه آرومی زدم و مثل جیمین اون روز توی بغلش افتادم
نفساش داغ بود بدنممور مور میشد ولی خوابش برد منم خوابیدم
بلند شدم ساعت نه بود جئون رو هم بلند کردم صبحونه رو اوردن جلوی در همه بچه ها توی اتاق من جم شدن با تمام صبحونشون
لویی:میخوام ی چیزی بگم
تهیونگ:تو بگو منم بگم
لویی:من ی دختر ایرانی هستم و عموم منو اورد پیش خودش و تعلیم مافیا بودن داد بهم و منو عموم کره زندگی میکردم
تهبونگ:منم لویی رو دوس دارم ا/ت اگه میخوای مثل جیمین بزنیممن آمادم
پکر به جفتشون نگاه کردم
میدونستم چون تو با عموت ایرانی حرف میزدی اهنگگوشیت ایرانی بود و تهیونگ توهم میدونستم و چون یکی از افراد جئونی و دست راست جیمینی و جیوین درست وحسابی آدم انتخاب میکنه قبوله راستی بریم ی ذره تهران رو بگردیم
پارت سی هفتم👸🏻🖤
آنا:ای واااایییی نهههه بدبخت شدممم
شوگا:چرا جیغ میزنی
آنا:ی مسابقه هست توی بزرگترین سالن کره ولی رقصش تانگو هست و پارتنر میخوااد ون از کجام بیارممم تازه تاحالا رقص با ی زوج انجام ندادم
شوگا:دلو براش سوخت
من کمکت میکنم
آنا:مگه بلدی؟؟
اره خواهرم زیاد باهام انجام میداد
آنا:اومد سمتم دستم رو گرفت شروع به حرکت ی مثلث گذاشت زیر پامون از سر این ضلع به اون ضلع بدش منو چرخوند برد توی بغلش وخواستم برم گردونه ک موهام به گردنبندش گیر کرد
شوگا:همینجوریش این نزدیکی یه جورم کرد ک موهاش هم گیر کرد نفسام داغ بود و بلند ک با هزارتا بدبختی در اوردم دوباره شروع کردیم اینبار زیاد نچرخید اومد سمتم کمرش رو گرفتم بلند کردم و دوباره شروع کردیم بعدی و بعدی انقذر محو بودیم که کل آتیش بازی رو درحال رقص بودیمنور و صداش روهم دیدیم هم شنیدیم ولی خودش رو نه ک بالاخره تونست رفتیم خوابیدم من اینور این اونور
ا/ت:ساعت شیش بلند شدم و بچه ها رو فرستادم به فرودگاه تا وسیله هارو ببرن بزارن خلبان هم میره زنگ زدم لیسا داستان رو گفتم و گفت بهتره بمونید همونجا تا فکر کنن پا پس کشیدین
رفتم توی اتاق به جئون خیره شدم کی به ابنجا رسیدیم که به دشمنم میخندم باهاش توی ی اتاقم منو ماه صدا میکنه ای خدا قلبم رو هزار بود رفتم سمت تخت. موهاش رو زدم کنار از صورتش خیلی باحال خواب بود دوس داشتم بخورمش ای خدا چی میگی دوباره دراز کشیدم ولی نشد با د
پام پتو رو پرت کردم اونور ک صدای خمار و نفس داغی رو پشت گوشم حس کردم
کوک:بیبی گرل وحشی چیکار میکنی
برگشتم سمتش فاصله صورتمون کم بود
برفی میشه بری عقب؟
کوک:چرا چرا برم؟؟
جئون
کوک:سرم رو آروم خم کردم توی گردنش بوسه آرومی زدم و مثل جیمین اون روز توی بغلش افتادم
نفساش داغ بود بدنممور مور میشد ولی خوابش برد منم خوابیدم
بلند شدم ساعت نه بود جئون رو هم بلند کردم صبحونه رو اوردن جلوی در همه بچه ها توی اتاق من جم شدن با تمام صبحونشون
لویی:میخوام ی چیزی بگم
تهیونگ:تو بگو منم بگم
لویی:من ی دختر ایرانی هستم و عموم منو اورد پیش خودش و تعلیم مافیا بودن داد بهم و منو عموم کره زندگی میکردم
تهبونگ:منم لویی رو دوس دارم ا/ت اگه میخوای مثل جیمین بزنیممن آمادم
پکر به جفتشون نگاه کردم
میدونستم چون تو با عموت ایرانی حرف میزدی اهنگگوشیت ایرانی بود و تهیونگ توهم میدونستم و چون یکی از افراد جئونی و دست راست جیمینی و جیوین درست وحسابی آدم انتخاب میکنه قبوله راستی بریم ی ذره تهران رو بگردیم
پارت سی هفتم👸🏻🖤
۱۲.۹k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.